اسرار ذبح عظیم:
بخش سوم: اسرار ذبح عظیم
رضا و تسلیم:
یکی از معانی عرفانی که میتوانیم برای واژه «ذبح» بکار ببریم «بالاترین مراتب تسلیم و رضا» در برابر خواست و مشیت خداست. همچون موجود زنده ای که هیچ راهی برای گریز نمییابد و بناچار با حالت تسلیم تن به ذبح میدهد. یعنی بنده خدا میداند که از خدا راه فراری به جایی ندارد، پس سر تسلیم در برابر او فرو میآورد. بالاتر از آن، مراتبی است که بنده خدا از فرط محبت به خدا، تسلیم خدا باشد. یعنی بنده به جایی رسیده باشد که اصلا به اینکه آیا راه فراری هست یا نیست فکر نکند. بلکه تمام وجودش از سر محبت، وقف آفریدگار باشد و هر زمان آماده انجام تکلیفی باشد که خدا به آن مأمورش میکند. [1]
تمام مخلوقات خدا چه از روی اختیار و چه از روی اکراه تسلیم امر الهی اند و هیچ مخلوقی توانایی و جرأت ندارد در برابر خالق و مالک جهان هستی رفتاری بجز آنچه او مقدر نموده داشته باشد.
«أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» «آیا کسانی در جستجوی دینی غیر از دین خدایند؟! و (حال آنکه) تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، چه از روی اختیار و یا چه از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده میشوند.(آل عمران - 83).
تنها موجودی که خدا تا اندازه ای به او اختیار انتخاب داده و شیطانی هم برای وسوسه کردنش گمارده تا او را بیازماید انسان است. از طرفی در تمام طول تاریخ خلقت، خدا دائما در حال تذکر و آگاهی بخشی و انذار به انسان بوده تا راه خود را گم نکند و حجت را بر او تمام کرده است. لذا برتری انسان بر سایر مخلوقات در اینست که در چنین شرایطی از روی اختیار تن به قضای الهی بدهد تا مستوجب دریافت بهترین پاداش های الهی بشود.
بالاترین درجات این حالت تسلیم و رضا که از درجات عالی محبت و بندگی نشأت گرفته باشد، در وجود شریف حبیب خدا محمد مصطفی و اهل بیت مطهرش (صلوات الله علیهم) پدیدار آمده است. وجود شریف آن معصومین آئینه تمام نمای بندگی محض در برابر خداست. خداوند نور هدایت را در وجود شریف ایشان آمیخت و علم و دانشی به آنها آموخت که هیچ بنده ای ظرفیت و اهلیت به دوش کشیدن آن بار امانت را نداشت.
لذا آن برترین خلق خدا بهترین اسوه و الگو برای تمام مردم جهانند. قوی ترین ارتباط بین خدا و مخلوقش در آنها شکل گرفته و آنها برترین حجت خدا بر تمام خلق هستند. اصلاح کار بشر به دست آنهاست، چرا که هم دانش آن را از خدا دریافت نموده اند و هم بدون هیچ اشتباهی در مسیر خواست خدا قدم برداشته اند. خدا مقام امامت و توانایی هدایت خلق خود را به آنها داده است وهمه بندگانش را به قبول ولایت آنان فراخوانده است. خداوند منان وجود شریف این اشرف مخلوقات را از سر رحمت برای هدایت خلق خود آفرید. بنابراین راه رشد و هدایت خلق خدا پیروی بی چون و چرا از این انوار مطهر است.
این برترین برگزیدگان خدا در انجام آنچه خواست و مشیت خدا بود، هریک در دوره حیات خود به نسبت شرایطی که در آن قرار گرفتند نقشی آفریدند که برای حق طلبان سرمشق خواهد بود.
یکی از شاخص ترین این نقش آفرینی ها حماسه بزرگ اباعبدالله الحسین (ع) بود که انگشت نما ترین و بارزترین الگوی تسلیم و رضا در برابر قضا و مشیت الهی است.
چه آنکه در مقاتل نقل شده آخرین سخنان امام (ع) که قبل از شهادت به زبان آورد این بود که فرمود: «الهی رضاً برضائک، صبراً علی بلائک، تسلیماً لِاَمرِک، لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین» یعنی «خدایا راضی ام به آنچه موجب رضای توست، صبر میکنم در برابر آنچه مرا به آن میآزمایی، در برابر امر و فرمان تو تسلیم هستم، معبودی جز تو نیست، ای فریادرس فریادخواهان».
این اذکار به نکات مهمی اشاره دارد. «رضا وتسلیم» در برابر خواست خدا - «صبر در آزمون و بلای الهی» - «اقرار به بندگی خدا» - امید به «عدالت خدا و مجازات ستمگران».
آزمون حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) در آن بهشت هم مبتنی بر همین بود که برای لحظاتی بسیار کوتاه غافل شدند که باید در برابر آنچه خدا به آنها فرموده تسلیم محض باشند.
روشن ترین چراغ هدایت:
حسین ابن علی (ع) که دست پرورده شجره طیبه صالحین بود، در یکی از حساس ترین شرایط زمان که خبیث تریت دشمنان دین خدا با بهره گیری از تجربه چند هزار ساله نیاکان خبیث خود قصد داشتند آخرین و برترین دین خدا را در نطفه خفه کنند حماسه بزرگی آفرید که به روشنی مرز میان حق و باطل را برای همه مردم در تمام طول تاریخ روشن کرد.
او با اینکه از انوار طاهره ای بود که خداوند تعالی از آغاز خلقت جهان آنان را اصل و اساس خلقت معرفی کرده بود و همه جهان هستی را به سبب محبت آنها آفریده بود اما در جائی که خدا مقدر فرموده بود باید خون یکی از برترین اولیائش ریخته شود تا موجب مشخص شدن مرز حق و باطل و بیداری مردم و احیای دین خدا شود، به خواست و مشیت خدا راضی شد و به میدان رفت و آنچنان حماسه ای آفرید که در تمام تاریخ خلقت نظیر نداشت.
حماسه ای در ابعاد گوناگون که حرفهای زیادی برای گفتن و شنیدن و فکر کردن دارد. آنگونه که حتی غیر مسلمانان هم با شنیدن آن مرز بین حق و باطل را میشناسند و به مقامش احترام میگذارند و به واسطه نور هدایتش متوجه دین خدا میشوند.
حسین (ع) چراغ هدایت بشر شد و کشتی نجات آنها. سریعترین راه برای رسیدن به رضوان الهی و محبوب ترین بنده خدا که هرکس کمترین گرایشی به او پیدا کرده باشد بطور قطع از نجات یافتگان در روز محشر است.
از همان آغاز خلقت، خدای تعالی خبر داده بود که روزی یکی از اولیائش جانش را برای احیای دین خدا فدا میکند و در ماجرایی رقت انگیز ذبح میشود و خونش به ناحق ریخته میشود و مردم با شناخت مقامش در پیشگاه خدا و شنیدن ماجرای ذبحش دچار رقت قلب میشوند و به دین خدا گرایش پیدا میکنند. خدا آنچنان به مقام ویژه این بنده مخلصش اش در بارگاه الهی اشاره کرده بود که همه اهل آسمان و انبیاء و اولیای خدا حسرت چنین مقامی را میخوردند.
حضرت ابراهیم (ع) هم (همچون سایر انبیاء و اولیای الهی) وقتی به چنین رازی پی برد از شدت محبت و دوستی با خدا آرزو کرد کاش خدا این موهبت بسیار ویژه را به او عنایت کند و نتیجه همان شد که در فصول قبل اشاره نمودیم.
جنس حماسه حسین (ع) از نوعی است که گروه زیادی از بنی آدم را به خود جذب میکند و سبب رحمت و عنایت خدا به گروه زیادی از بندگانش میشود. گروه زیادی از مردم به واسطه محبت حسین (ع) به بهشت خدا راه میابند و اصلاً یکی از درهای بهشت بنام حسین (ع) است.
دعوت به دین خدا بدون اجبار و اکراه:
برای درک عظمت این ماجرا ابتدا باید دقت کنیم مشیت خدا بر اجبار مردم به قبول دین خدا نیست. تمام انبیاء و اولیای خدا مؤظف به نشان دادن راه حق و راهنمایی مردم با «موعظه حسنه» بوده اند. اجبار و سلطه و استفاده از اهرم زور و فریب و نیرنگ از خصایص «شجره خبیثه» است، نه اولیای خدا.
در دورۀ حساس ظهور و رسالت پیامبر خاتم (ص)، گروهی از زبده ترین وارثان و پرورش یافتگان شجره خبیثه ملعونه، با آمادگی قبلی و شگردهایی پیچیده و حساب شده، تمام توان خود را برای محو آخرین و برترین دین خدا بکار بسته بودند. آنها در اولین اقدامات خود، قصد مواجهه مستقیم و حذف رسولخدا (ص) را داشتند که با معجزه الهی و ایستادگی و مقاومت مسلمانان به هدفشان نرسیدند. اما در مرحله بعد راه نفاق و دورویی را برگزیدند. به ظاهر اسلام آوردند و به مرور میان اصحاب رسولخدا (ص) نفوذ کردند و گروهی را به خود جذب کردند و حتی عده ای را پرورش و تعلیم دادند تا کاملا موذیانه و حساب شده به تحریف دین خدا بپردازند. امر مهم ولایت و جانشینی وصی رسول الله (ص) را نشانه گرفتند و گروه زیادی را در آن به انحراف کشیدند. پس از آن کم کم به سمت تحریف اصل دین و زدودن اعتقادات راستین مردم پیش رفتند. و در نهایت کار به جایی رسید که بجز نام اسلام چیزی از آن باقی نمانده بود. کمتر کسی به جایگاه اهل بیت پیامبر (ص) واقف بود و عده کمی هم که میدانستند حرفشان در آن جامعه خریدار نداشت.
ستمکارانی به مسند قدرت رسیده بوند که از هر حربه ای برای انحراف مردم استفاده میکردند. هرجا لازم بود با جعل حدیث و بیان احکام دروغین کار خود را پیش میبردند و هر جا هم لازم بود از زر و زور بهره میبردند. ابعاد گسترده فتنه در حدی بود که مردم واقعاً در تشخیص حق به اشتباه افتاده بودند (شدت و گستردگی فتنه هابه قدری زیاد بود که هنوز هم بسیاری از مسلمانان درگیر آن هستند).
در این شرایط لازم بود کسی برای احیای دین خدا اقدام بکند. کاری که حقانیت اهل بیت رسول خدا (ص) را اثبات نماید و دین خدا را از تحریف و نابودی مصون بدارد. کاری که برای سالهای سال اثر گذار باشد و بلکه بمرور زمان تأثیرش بیشتر از پیش بشود. گروه زیادی از مردم را هشیار کند و حتی انسان های آزاد و خوش فطرت را با هر دین و اعتقادی به مسلک و مرام حقیقت جویی جلب کند.
چه کسی باید چه کاری میکرد که منجر به سلطه گری و اجبار مردم در پذیرش دین خدا نباشد و با عقل و فطرت خدادادی مردم سازگاری داشته باشد؟
خداوند متعال چاره این کار را از هزاران سال پیش معین نموده بود. فرزند اشرف مخلوقات خدا (ص) باید جان خود را فدا میکرد تا دین خدا زنده بماند. فرزند رسول خاتم (ص) باید طوری جان فدا میکرد که هر کس ماجرایش را شنید جگرش بسوزد و دلش برای گرایش به دین خدا نرم شود. در مهلکه ای باید جان فدای دین خدا میکرد که حقانیت یاران دین خدا به وضوح قابل تشخیص باشد. ماجرایی را باید رقم میزد که هزاران سال بر سر زبانها باشد و همه شنوندگان را به تفکر وا دارد و در هر دوره ای حرفی نو برای گفتن داشته باشد.
این حماسه بزرگ، کسی را با اجبار و سلطه به قبول دین خدا وا نمیدارد. بلکه موجب رقت قلب مردم گردیده و با لطافت و ظرافت موجب تفکر انسانها در کار خدا میشود و اثرگذاری آن بسیار سریعتر و پایدارتر است. و بهترین و کار آمد ترین شاخص و معیار برای تشخیص حق از باطل است.
تمسک حضرت آدم (ع) به ولایت شجره صالحین
اشاره کردیم که حضرت آدم ابوالبشر (ع) وقتی دریافت به سبب وسوسه شیطان گروهی از نسل فرزندانش از راه حق منحرف شده و در زمین فساد بزرگی خواهند کرد، به درگاه خدا دعا کرد و از او برای هدایت ایشان و اصلاح آنچه به فساد میکشند استمداد خواست. خداوند رحمان نیز مژده ظهور شجره صالحین را به او داد و به او آگاهی داد که اصلاح کار بنی آدم به دست آنان خواهد بود.
لذا حضرت آدم (ع) در وهله اول خود ولایت آن شجره صالحین را پذیرفت. و از اینکه عاقبت کار بنی آدم به دست آنها اصلاح میگردد و انسانها شایستگی حیات جاویدان در بهشت الهی را پیدا خواهند کرد دلش آرام گرفت و خشنود شد.
از این قول و قرارهای بین حضرت آدم (ع) و خدای رحمان علامتهایی در دست هست که قابل تأمل است. مهمترین آنها یکی دفن پیکر مطهر مقام عظمای ولایت و امامت، حضرت علی (ع) در کنار مدفن حضرت آدم (ع) است که در روایتها نقل شده فرشتگان مقرب خدا جنازه آن حضرت را به آن محل هدایت کردند و حاضرین مشاهده کردند قبری از دوران قدیم در آن محل برای دفن پیکر مولای متقیان (ع) آماده شده بوده است.
مورد دیگر پیراهن حضرت آدم (ع) است که به خواست خدا به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام به ارث رسید و حضرت فاطمه زهرا (س) به حضرت زینب کبری (س) وصیت نمود در آخرین وداع روز عاشورا آن را به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بدهد تا در هنگام شهادت بر تنش باشد.
و دیگر علامت همین پیراهن است که مصلح آخر الزمان حضرت اباصالح المهدی (عج) در هنگام ظهور در دست خواهد گرفت و اسرار آن را برای خلق خدا تشریح خواهد کرد.
بنابراین، یکی از اسرار «ذبح عظیم»، رحمت خاص خدا برای اصلاح کار خلق خدا و بخشیدن گناهان فرزندان آدم از آغاز خلقت تا قیام قیامت است.
بخشیده شدن گناه بنی آدم به واسطه محبت حسین (ع)
جنس نور حسین (ع) در همه دورانها برای همه اهل عالم از جن و انس و ملک جذاب و گیرا بوده است.
روایتهای متعددی از ماجرای ملائک و پیامبران و اولیای الهی نقل شده که در باره نور حسین (ع) واکنش نشان داده اند.
از حسادت شیطانیان در روزی که خدا وعده خلقت آدم را میداد تا آرزوی رسیدن به مقامی همچون مقام حسین (ع) در میان رسولان خدا وقتی خبر حماسه حسین (ع) را میشنیدند.
یقینا با توجه به آنچه در روایات آمده در تمام طول تاریخ چه قبل از واقعه عاشورای حسینی و چه پس از آن هرکس که خبر آن واقعه را شنیده و دلش متوجه حب حسین (ع) شده و این محبت باعث تحکیم ایمانش به خدا شده باشد باید امیدوار باشد که انشاءالله در روز محشر اهل نجات خواهد بود.
لذا ذبح عظیم که همان ماجرای شهادت اباعبدالله الحسین (ع) است یکی از اصلی ترین اسباب آمرزش و شفاعت بنی آدم در روز محشر است.
«اللهم ارزقنا شفاعه الحسین یوم الورود»
تقابل «شجره خبیثه» و «شجره طیبه»
در فصل گذشته دو نسل و نسب را معرفی کردیم که یکی پاکترین بندگان خدا و دیگری شرور ترین و خبیث ترین بندگان خدا هستند. همه این انسانها از نسل آدم ابوالبشر (ع) هستند. اما بر اساس آنچه که در این گفتار به برخی زوایای آن اشاره کردیم عواملی سبب شده تا فرزندان نسل آدم به دو گروه کلی تقسیم شوند. «شجره طیبه» و «شجره خبیثه».
شجره خبیثه نکات انحرافی بخصوصی را از جنود شیطان آموخته اند که در آن سردرگم شده اند. هر کس هم که به این آموزه ها روی بیاورد تا مدتها درگیر چون و چرا هایی میشود که بخش اعظمی از عمرش را هدر میدهد.
انبیاء و اولیای خدا پاسخهای روشنی برای این شبهات شیطانی دارند. اما رهبران شجره خبیثه میکوشند مانع دسترسی مردم به تعالیم روشنگر رسولان خدا شوند.
با گذشت زمان و افزایش دانش و تجربه بشر، پیچیدگی طرز رفتار این شجره خبیث نیز بیشتر شده است. اما در نهایت وقتی به دقت توجه کنیم میبینیم کارهایشان کاملا کلیشه ای است و دائماً در هر دوران یک خط فکری تکراری را با الگو گرفتن از طرز رفتار اجدادشان دنبال میکنند.
آنها بر خلاف سفارش انبیاء خدا، مردم را از مطالعۀ تاریخ و تدبر در آن باز میدارند. چون به تکرار ترفندهای اجدادشان نیاز دارند. مثلا یکی شعارهای معروفشان اینست که «در لحظه زندگی کن!؟»
انسانها اگر با تعالیم الهی که توسط انبیاء و اولیای خدا بیان میشود آشنا شوند کمتر در معرض گمراهی توسط این گروه قرار میگیرند. مهمترین رفتارهای کلیشه ای و الگوبرداری شده این قوم خبیث را میتوانیم با مطالعه و بررسی تاریخ پیشینیان بشناسیم. رفتارهایی مثل:
سلطه جویی – ستمگری – اجبار مردم تحت سلطه به قبول اعتقادات واهی – سلطه جویی – ستمگری – اجبار مردم تحت سلطه به قبول اعتقادات واهی – جنگ و خون ریزی برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی – کشتن انبیاء و اولیای خدا و دانشمندان راستین – تولید و اشاعه علوم ساختگی و دروغین – ایجاد شک و شبهه در دل مؤمنین با انتشار اخبار ساختگی – القاء شبهه ی ناتوانی خدا در اداره جهان و معرفی اسطوره های تخیلی برای نجات جهانیان از حوادث تخیلی –اشاعه فساد در میان مردم – سرگرم کردن مردم به لهو و لعب – تحریف ادیان و دستورات الهی – بهانه تراشی و کارشکنی در اجرای اوامر الهی – حب شدید به مال دنیا – ترس از مرگ – شریک قرار دادن برای خدا – فرزند خدا نامیدن انبیاء و جایگاه خدایی قراردادن برای برخی اولیای خدا – پرستش و اشاعه نمادهای شیطان پرستی– تشویق مردم به انجام کارهایی که خدا صراحتا آن را منع کرده – تمسخر و استهزاء انبیاء و اولیای الهی – نسبت دادن صفات ناپسند به خدا و رسولانش – بی ادبی و گستاخی در برابر خدا و رسولانش – نفوذ در میان اهل ایمان و گسترش نفاق در میان آنها – نژاد پرستی و خود برتر انگاری – ثروت اندوزی و .....
اما در مقابل، مهمترین شاخصه شجره طیبه صالحین، روشنگری و تبیین علوم راستین الهی با رعایت اصل «موعظه حسنه» است. میدانیم منشأ علم واقعی خداست که عالم مطلق است. واسطه انتقال علم الهی به اهل زمین، انبیاء و رسولان خدا هستند. آنها برای تفهیم و تبیین دین خدا به مردم هرگز به روش سلطه گری و اجبار متوسل نمیشوند. رفتار آنان مطابق خواست و مشیت خداست و سعی میکنند رضایت خدا را به دست آورند.
این دو شجره و دودمان در طول تاریخ مدام در حال تقابل با یکدیگر بوده اند. حماسی ترین تقابل بین برگزیدگان و دست پروردگان این دو شجره در کربلا اتفاق افتاد. آنجا که شرارت شجره خبیثه، در نهایت به ذبح فرزند خلیفه خدا در زمین انجامید. بر اساس روایات وارده در نهایت، پیشوایی از نسل این شجره پاک ظهور خواهد کرد و کار خلق خدا را اصلاح خواهد نمود. انشاءالله
اللهم عجل لولیک الفرج
[1] این حالت تسلیم شدن تا سرحد رضایت به ذبح شدن، حالتی است که دشمنان آگاه ولی لجباز دین خدا هم خیلی روی آن حساسیت دارند و سعی دارند با نمایش آن ادعا کنند میتوانند با دین خدا رقابت کنند و مردم را تسلیم خود کنند. چنانچه به هر ترفندی برای نمایش این وضعیت متوسل میشوند. از دستگیری و اجبار مردم به زور اسلحه تا خوراندن داروهای مخدر به اسرا و دستگیر شدگان برای واداشتن آنها به حالت ذبحی که نمایشگر حالت تسلیم و رضا و حتی ندامت در برابر آنان باشد. (حالتی که به قفا بخوابند و چهره ای آرام و راضی داشته باشند و کسی بیاید آنها را بدون دست و پازدن و امتناع ذبح کند! چیزی که به وفور در رفتار فرقه ها و گروه های تربیت شده توسط صهیونیزم جهانی مشاهده کرده ایم). این حالت ذبح از قفا و بسته بودن دست و پا با طناب و پایین آوردن سر به حالت تعظیم و تسلیم همان حالتی است که اسماعیل به ابراهیم (علیهم السلام) پیشنهاد کرد تا نشان دهد چقدر تسلیم امر خدا هستند. (اینها از علائمی است که نشان میدهد شجره خبیثه (بویژه گروهی از یهودیان) از روی علم و آگاهی با دین خدا لجاجت و عناد میکنند). [بازگشت]
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |