چه کسانی دستشان به خون ذبح عظیم آلوده شد؟
گفتار اول : شجره خبیثه ملعونه در برابر شجره طیبه صالحین
همان گونه که در مباحث گذشته اشاره کردیم، واقعه «ذبح عظیم» درحقیقت همان شهادت (ذبح) حضرت ابا عبدالله الحسین (ع به دست شقی ترین دشمنان خدا بوده است (که در ظاهر خود را از امت محمد مصطفی (ص) معرفی میکردند).
بر این اساس در مرحله اول میتوان نتیجه گرفت که بدون شک شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) در عاشورای سال 61 ه.ق در سرزمین کربلا همان واقعه «ذبح عظیم» بوده که اتفاق افتاده است.
و در مرحله بعد اینگونه نتیجه گرفته میشود که سرزمین کربلا در روز عاشورا محل رویارویی شقی ترین و خبیث ترین و ملعون ترین انسانهای تاریخ خلقت در برابر پاک ترین و صالح ترین بندگان مخلص خدا بوده که در تاریخ خلقت بی نظیر بوده است.
همان واقعه ای که خداوند متعال خبر آن را به جهت عظمت و اهمیت، هزاران سال پیش به همه انبیاء و اولیاء (و حتی قبل از آفرینش انسان و قبل از هبوط حضرت آدم (ع) بر روی زمین به ملائک مقربش) داده بوده است و پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت گرامیش (صلوات الله علیهم) هم از وقوع چنین واقعه عظیمی خبر داشتند و تماماً در برابر این مشیت الهی در مراتب اعلای «رضا و تسلیم» بودند و حکمت آن را به خوبی میدانستند.
در یک طرف میدان کسانی بودند که وارث هزاران سال خباثت اجداد کافر و مشرک و لجبازشان بودند و در طرف دیگر میدان، کسانی بودند که وارث پاک ترین و مخلص ترین بندگان برگزیده خدا از اول خلقت تا کنون بودند. این کارزار، میدان مواجهه و نبرد عصاره تمام پلیدیها در برابر عصاره تمام خوبیها بود.
کربلا محل رویارویی بازماندگان و تربیت یافتگان نسل ونسبی خبیث و ستمکاردر برابر نسل و نسبی صالح و درستکار بود. این خلاصه رفتار بندگان خدا از اول خلقت بشر تا پایان عمر جهان است.
از نسل فرزندان آدم ابوالبشر (ع) یک نسل و نسبی، با یک سیره و سنت نیکویی به وجود آمد که در کلام خدا به «شجره طیبه» مثال زده شده، و در مقابل یک نسل و نسبی هم با یک سیره و سنت و کردار غلط به وجود آمد که در کلام خدا به «شجره خبیثه» مثال زده شده است. بدون نیاز به هیچ توضیحی، کاملاً واضح و روشن است که این دو شجره به طور کامل در تضاد با هم هستند. مانند «نور و ظلمت».
در سوره مبارکه ابراهیم قبل از اینکه به گوشه ای از سرگذشت حضرت ابراهیم (ع) اشاره شود، در آیات 24 و 25 همین سوره، خداوند متعال در تمثیلی زیبا و پر معنا «کلمه طیبه» را به «شجره طیبه» مثال میزند که اصل و ریشه اش در زمین محکم و پا برجاست و فروع آن رو به آسمان گسترده شده و در موقع خود (به اذن خدا) میوه میدهد (و به مردم سود میرساند). در آیه 26 این سوره هم «کلمه خبیثه» را به «شجره خبیثه» مثال میزند که از ریشه کنده شده و قرار و ثباتی ندارد (پس نه میوه دارد و نه سایه ای و نه ثباتی که برای کسی سودی داشته باشد).
«أَلَمْ تَرَ کَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَيِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ» (ابراهیم - 24) «آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟»
«تُؤْتِي أُکُلَهَا کُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَکَّرُونَ» (ابراهیم - 25) «هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد. و خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)»
«وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ» (ابراهیم - 26) «(همچنین) «کلمه خبیثه» را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده، و قرار و ثباتی ندارد.»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیات (در تفسیر المیزان) میفرماید: «و در کافى به سند خود از عمرو بن حريث نقل مى کند که گفت از امام صادق (ع) در باره آيه شريفه [کشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء] سوال کردم فرمودند: رسول خدا (ص) اصل آن، و امير المومنين (ع) فرع آن، و امامان از ذريه او، شاخه هاى آن، و علم امامان ميوه آن، و شيعيان ايشان برگهاى آن است، سپس فرمود: آيا در اين زيادى هست (که ديگران هم از آن سهمى ببرند) مى گويد گفتم : نه به خدا قسم. فرمود: قسم به خدا هر مومنى که متولد شود، برگى به اين درخت افزوده مى گردد، و هر مومنى که بميرد يک برگ از آن مى افتد. مؤلف: اين روايت مبتنى بر اين است که مراد از کلمه طيبه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) باشد، و حال آنکه کلمه، در کلام خداى سبحان، بر انسان اطلاق شده، مانند آيه [بکلمه منه اسمه المسيح عيسى بن مريم] » و .....
بنابراین اینگونه استنباط میشود که مراد از «شجره طیبه» در این آیات، انسانهای پاک و صالح اند و منظور از «شجره خبیثه» انسانهای ناپاک و خبیث. در قرآن کریم، خداوند متعال همانطوری که به طور کاملاً واضح و مشخص «شجره طیبه (صالحین)» را معرفی مینماید، در نقطه مقابل «شجره خبیثه (ملعونه)» را هم با شرح و بیان و تمثیل های بیشتری برای مردم معرفی نموده است.
مهمترین خصلت «شجره خبیثه (ملعونه)» این است که آنان «صاحب علم» بودند و خصومت و لجبازی آنها با خدا و رسولانش از روی نادانی و جهالت نبوده است.
آنها بعضاً از فرزندان انبیای الهی و اصحاب و یاران نزدیک رسولان خدا بوده اند و درخانه پیامبران که محل رفت و آمد ملائکه خدا و نزول وحی بوده است بزرگ شده و رفت و آمد داشته اند. بسیاری از معجزات انبیاء و رسولان و تحقق وعده های الهی را به چشم خود دیده اند و به کتابها و اسرار زیادی از علوم الهی که بر پیامبران نازل شده دسترسی داشته اند. با این همه، در کمال خباثت و لجاجت و کفر، از دین خدا روی بر گردانده و هم خود را به گمراهی زده اند و هم با تمام توان سعی کرده اند خلق خدا را گمراه کنند. آنها میدانند خدا کیست و دین خدا چیست و هدف از رسالت پیامبران چه بوده است. آنها میدانند که حیات و مرگ آدمی در دست خداست و همگان خواهند مرد و در روز محشر به دادگاه الهی فراخوانده خواهند شد. اما باز هم در کمال عناد و لجاجت با دین خدا هرکاری توانسته اند کرده اند و نسل خبیث باقی مانده از آنها هم (علیرغم احاطه ای که به علوم الهی دارند) هنوز درحال ادامه دادن راه اجداد ملعونشان هستند.
به طور مثال در قرآن کریم در باره آن فرعونی که بنی اسرائیل را تعقیب کرد تا آن ماجرای معجزه عصای موسی (ع) و شکافتن بحر اتفاق افتاد و در نهایت فرعون و فرعونیان در آن بحر غرق شدند، اینگونه آمده است:
«وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ» (سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا [= رود عظیم نیل] عبور دادیم؛ و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند، وجود ندارد؛ و من از مسلمانان هستم!!!»(یونس - 90)
یکی از نکاتی که از این آیه استنباط میشود این است که دین خدا در تمام دورانها اسلام بوده است و دشمنان سرسخت خدا هم از آن خبر داشته اند اما تا سرحد مرگ با خدا و رسولانش لجاجت و عناد مینمودند.
نتیجه و خلاصه مطلب اینکه، دو شجره (دودمان) از انسان ها هستند که خلق خدا به آنها اقتدا میکنند. یکی «شجره طیبه (صالحین)» و دیگری «شجره خبیثه (ملعونه)». و بدیهی است که راه نجات خلق خدا و رسیدن به سعادت واقعی و حل مشکلات مادی و معنوی آنان در تمسک و پیروی از شجره طیبه صالحین است.
شاخص ترین نسل از «شجره طیبه»:
در جلد 24 بحار الانوار (ص 140) حدیثی از امام صادق (ع) در باره شجره طیبه نقل شده که میفرمايد: «پيامبر(ص) ريشه اين درخت است و امير مؤمنان حضرت علی (ع) شاخه آن و امامان که از ذريه آنها هستند شاخه های کوچک تر و علم امامان (ع) ميوه اين درخت است و هر یک از پيروان با ايمان آنها برگهای اين درختند».
با استناد به احادیث و روایات متعدد دیگری که در این زمینه وجود دارد، باید گفت که «شجره طیبه» در حقیقت مشتمل میشود بر حضرت محمد مصطفی و اهل بیت معصوم ایشان (صلوات الله علیهم اجمعین) که خداوند متعال از اول خلقت بشر، خبر آنان را به همه پیامبران و اولیاء و برگزیدگانش داده است و همه آنان به این عترت پاک ایمان آورده اند ومحبت آنان را در دل داشته اند. این شجره پاک و معصوم، «حجت خدا» بر مردم هستند تا خلق خدا به واسطه پیروی و تمسک به آنان، به دین خدا هدایت شوند و به درگاه پروردگارمتعال تقرب جویند. تمام پیامبران و اولیای الهی از زمان حضرت آدم تا کنون به نور محمد و آل محمد (ص) تمسک جسته اند و نهایت کمال بشر در پیروی از آئین وسنت این شجره طیبه است.
بر اساس آنچه که در قرآن کریم بیان شده و ما هم در مباحث قبلی به گوشه هایی از آن اشاره کردیم، در میان همه پیامبران خدا برجسته ترین و الگو ترین خاندان رسالتی که شبیه ترین سیره و سنت را به دین و آئین محمد و آل محمد (ص) داشته اند حضرت ابراهیم نبی و اهل بیتش (علیهم السلام) بوده اند. این پیامبر گرامی خدا، هم خود بر سر عهدی که با خدا بست باقی ماند و هم اهل بیت و فرزندان گرامیش در این راه ثابت قدم ماندند و همگی سخت ترین امتحانات الهی را به خوبی گذراندند تا جائی که خداوند متعال، اعمال آنان را در بالاترین درجات پذیرفت و به آنها وعده بهترین پاداشها را (در دنیا و آخرت) داد. و حتی نسل پیامبر گرامی اسلام، خاتم الانبیاء، محمد مصطفی (ص) و علی مرتضی (ع) و اهل بیت عصمت و طهارت (صلوات الله علیهم) را از نسل ابراهیم نبی (ع) و فرزند گرامی ایشان اسماعیل نبی (ع) قرار داد. خداوند متعال در قرآن کریم سرگذشت آنان را به گونه ای خاص بیان کرده و همه مردم را به تبعیت از آئین و مسلک آنها سفارش کرده است.
مهمترین خصوصیت بارز این نسل شریف، عالی ترین درجه «رضا و تسلیم محض» در برابر فرمان و مشیت الهی است. بدون هیچگونه عذر وبهانه، بدون هرگونه تفسیر و تعبیر بر خلاف اراده الهی، بدون تحریف کلام خدا، با تمام توان و نیرو، در شدید ترین بلاها و حتی با نثار جان عزیز و گرانبهای خود و فرزندانشان.
وقایع مهم و شاخصی در صدر اسلام اتفاق افتاد که مشابه آن قبلاً در زمان رسالت ابراهیم نبی (ع) هم اتفاق افتاده بود. شکستن بتها و واقعه هجرت و مناسک حج و ماجرای ذبح عظیم از آن جمله اند. در حقیقت میتوان گفت رسالت ابراهیم نبی (ع) بنیانگزاری اسلام و زمینه سازی ظهور اسلام ناب محمدی و رسالت پیامبر خاتم (ص) بوده است. خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر اسلام (ص) بطور کاملا صریح میفرماید «به کسانی که میگویند اگر میخواید هدایت یابید بیایید یهودی یا نصاری شوید بگویید که ما فقط از آئین توحیدی ابراهیمی پیروی میکنیم» (بقره - 135) و (آل عمران - ۶7). در جای دیگر میفرماید: «ابراهیم نبی (ع) شما را مسلمان نامید» (حج - 78) «و از خدا خواست پیامبری از میان خودتان (یک پیامبر امّی) برای شما برگزیند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد تا تزکیه شوید» (بقره - 129) «و دعا کرد ذریه اش (خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام و سایر مسلمانان) از نمازگزاران باشند» (ابراهیم - 40).
اینکه گفته میشود اسلام ناب محمدی ادامه آئین های توحیدی ابراهیمی است که تکامل یافته و به عنوان برترین و کاملترین و آخرین دین الهی به مردم معرفی شده است، معنای دقیق ترش اینست که بگوییم از میان پیامبران الهی موفق ترین پیامبری که با همراهی اهل بیت و امتش توانست شبیه ترین آئین ها را به سنت و آئین محمدی (ص) به اجرا بگذارد حضرت ابراهیم و اهل بیت گرامیش (علیهم السلام) بودند. چرا که بدون شک پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت عصمت و امامت (صلوات الله علیهم اجمعین) شاخص ترین و الگو ترین «شجره طیبه» بودند که خداوند همگان را به پیروی از آئین های پاک توحیدی آنان سفارش کرده است و نور آنها را قبل از خلقت همه جهان و جهانیان خلق کرده و اصل و اساس خلقت آنها هستند.
اما گویا شرایطی که در دوران رسالت ابراهیم نبی (ع) وجود داشت و اهل بیت و اصحابی که آن حضرت را یاری میکردند، در دوران زندگی سایر پیامبران وجود نداشته است. هرچند همه پیامبران الهی از مصادیق اصلی «شجره طیبه (صالحین)» هستند ولی سرگذشت زندگی آنان با سر گذشت ابراهیم نبی (ع) متفاوت بوده است. باید با تدبر در تاریخ پیامبران و اقوام پیشین، درسها و نکته های فراوان آن را آموخت و عبرت گرفت.
شاخص ترین نسل از «شجره خبیثه»:
اگر به دقت توجه کنیم متوجه میشویم، یک نسل و نسب و شجره خاصی از فرزندان حضرت آدم (ع)، از همان فرزندان بلافصل وی تا کنون به واسطه وسوسه های شیطان و تحریف کلام حق، نه تنها از راه راست و بندگی خدا منحرف شده اند بلکه به طور کلی به خصومت و دشمنی با خدا و رسولان خدا و تمام ادیان الهی روی آورده اند. آنها جاهل و نادان و بی خبر نبودند که شایسته عفو و بخشش خدا باشند. بلکه حجت خدا بر همه آنها، همانند همه مردم و حتی در سطحی بالاتر از مردم عوام، تمام گردیده بود. آنها با وجود آگاهی و علمی که از پیامبران خدا (و حتی بعضاً از ملائک خدا) دریافت نموده بودند، در کمال وقاحت و خباثت به لجبازی و خصومت با خدا و رسولانش پرداخته اند. این گروه بطور گسترده و سازمان یافته ای تمام سعی و همت خود را در راه گمراهی و ضلالت سایر بندگان خدا به کار برده اند و پیروان آنها، این سیره و سنت غلط را نسل اندر نسل ادامه داده اند.. آنان به جای پیروی از راه پاک پیامبران خدا، نه تنها از وسوسه های شیطان لعین پیروی کرده اند بلکه به مرور زمان عقاید و کارهایی را بدعت گذاشته و ترویج نموده اند که به فرموده قرآن، حتی شیطان هم درقیامت از برخی اعمال و گفتار آنها برائت میجوید.
«وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ .... إِنِّي کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ....» (ابراهیم - 22) «و شیطان هنگامی که کار به قضاوت برسد میگوید: .... من از همان دوران گذشته شرک شما به خدا را تکفیر میکردم (قبول نداشتم)».
خداوند در طول تاریخ بارها و بارها، بر اقوام وگروه های مختلفی از آنان عذابهای دردناک و کشنده نازل کرده است و از آنها به بدی یاد کرده و حتی گروهی از آنها را به شکل حیوان مسخ کرده است تا سرگذشت آنان درس عبرتی باشد برای نسل بشر.
برای شناخت این شجره کافیست بدانیم لعن و عذاب الهی بر کدام اقوام نازل شده است؟ چرا و به چه دلیل؟ سیره و سنت آنها چه بوده است؟ خداوند متعال از لعن و عذاب آنها در این دنیا چه منظوری دارد؟ آیا سزاوار است ما نیز از سیره و سنت آن اقوام تبعیت کنیم؟
چگونگی شکل گیری شجره خبیثه پس از طوفان نوح:
در یک دوره از تاریخ، تقریبا همه مردمان و ساکنان زمین کافر شده بودند و درمیان آنان کسی به دین خدا گرایش نداشت و تداوم این روند، با اهداف خلقت جهان هستی منافات داشت و لذا مشیت خدا بر عذاب و هلاکت همه اهل زمین قرار گرفت.
اما رحمت و حکمت خدا بر این شد که پیامبر مهربان وصبوری را برای هدایت آنها برگزیند تا اتمام حجت شود. لذا نوح نبی (ع) را برای هدایت آنان به رسالت برگزید. آن پیامبر خدا قریب هزار سال به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخت، اما در نهایت فقط عده اندکی به او ایمان آوردند (در برخی روایتها ذکر شده فقط 6 نفر). فلذا پس از این مدت صبر و و مدارا، مشیت خدا بر این قرار گرفت که بجز آن تعداد افراد با ایمان، همه اهل زمین هلاک شوند. حضرت نوح (ع) به امر خدا کشتی بزرگی ساخت و اهل ایمان را از عذاب خدا نجات داد اما عذاب خدا به شکل سیل و طوفان همه بلاد را فرا گرفت و تمام کافران لجوج به هلاکت رسیدند.
پس از آن ماجرا انسانهای ساکن زمین هرچه هست ازنسل آن مؤمنان نجات یافته در کشتی هستند. اما با گذشت زمان گروهی از مردم مورد اغوای شیطان و شیطان پرستان قرار گرفتند و از راه حق منحرف شدند و به لجاجت با انبیای الهی و شرک به خدا روی آوردند. این مشرکان لجوج به مرور صاحب قدرت شدند تا جائی که ادعای پادشاهی و بلکه خدایی بر همه اهل زمین را مینمودند. بارز ترین نمونه آن «نمرود» در دوران نبوت حضرت ابراهیم (ع) بود.
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «چهار تن پادشاهی روی زمین را به دست آوردند که دو نفرشان مؤمن و دو نفرشان کافر بودند. اما دو نفر مؤمن سلیمان بن داود و ذوالقرنین بودند و اما دو نفر کافر نمرود و بخت النصر بودند...» (بحارالانوار- ج 12- ص 36).
نکته جالب توجه اینست که نمرود و کاهنانی (دانشمندانی) که در دربار نمرود خدمت میکردند، همانگونه که اشاره شد از نسل نوح نبی (ع) و مؤمنانی بودند که با کشتی نوح از عذاب الهی نجات یافتند. آنان، هم از خداوندی خدا و علوم الهی خبر داشتند و هم از مقام و مرتبه و صحت وعده های انبیاء مطلع بودند. اما به واسطه تعالیم شیطانی، با خدا و رسولانش خصومت و لجبازی میکردند. آنها به واسطه اخباری که از پیامبران پیشین به آنها رسیده بود، از علایم ظهور پیامبری بنام ابراهیم (ع) اطلاع داشتند اما به جای ایمان به خدا و زمینه سازی برای پذیرش رسالت آن حضرت، نقشه هایی چیدند که از تولد و ظهور او جلوگیری کنند. ولیکن به خواست خدا، با وجود همه کارهای وسیعی که انجام داده بودند، نتوانستند در تحقق آنچه که مشیت خدا بود تغییری ایجاد کنند.
پس از علنی شدن رسالت حضرت ابراهیم (ع)، نمرود در برابر آن حضرت چند حرکت نمادین انجام داد که در قرآن هم به آنها اشاره شده است. یکی از شاخص ترین این کارها این بود که دو تن (از زندانیانش) را احضار کرد. یکی از آنها را کشت و دیگری را آزاد کرد و به حضرت ابراهیم (ع) گفت من هم همچون خدایی که تو از آن سخن میگویی قادرم زنده کنم و بمیرانم!. آن حضرت هم در پاسخ گفت خدای من خورشید را از سمت مشرق میآورد تو اگر میتوانی آن را از سمت مغرب بیاور!. که این پاسخ حضرت باعث حیرت و در ماندگی آنها شد. (بقره - 258) از دیگر کارهای نمرود این بود که به مأمورانش دستور داد تا اسبابی (برخی میگویند چیزی شبیه برج یا نردبانی بلند) برای او ساختند و از آن بالا رفت و تیری به طرف آسمان رها کرد تا به طور نمادین جنگ و خصومت خود را با خدا اعلام کند. این حرکت امروزه هم از نمادهای معروف شیطان پرستی است. همچنین در برخی منابع (مانند روضة الصفا و جلد اول داستانها و پندها) اینگونه حکایت شده که در آخرعمر نمرود، فرشته ای بر او نازل شد و او را به توبه و بازگشت به دین خدا دعوت کرد. اما وی با لجاجت نپذیرفت و از آن فرشته سه روز مهلت گرفت تا لشگر عظیمی برای جنگ با خدا فراهم کند. در موعدی که نمرود لشگر عظیم خود را جمع کرده بود، خداوند پشه ای را مأمور مرگ وی نمود و نمرود بر اثر گزش پشه و راه یافتن پشه به درون مغز او پس از مدتی زجر و عذاب، با فلاکت و خواری درگذشت.
اما راهی که نمرودیان در پیش گرفته بودند بعداً توسط برخی فرزندان حضرت یعقوب (ع) با شدت و انسجام بیشتری دنبال شد. بطور خاص کسانی که از یهودا (فرزند یعقوب نبی (ع)) پیروی مینمودند، سرسخت ترین و لجوج ترین نسلی بودند که از آن زمان تا کنون با تمام ادیان الهی و رسولان خدا خصومت و دشمنی کرده اند. اسرائیل لقب یعقوب نبی (ع) است و به همین واسطه نسل فرزندان او به بنی اسرائیل مشهورند. در قرآن کریم سرگذشت این قوم لجوج و ناسپاس بارها و بارها مورد اشاره قرار گرفته است. خداوند عالم در آیه 133 سوره بقره میفرماید: آیا هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را میپرستید؟» گفتند: «خدای تو، و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر خدا مُسلِم هستیم. (مُسلِم = مسلمان = تسلیم امر خدا)». (اما در آیات بسیاری از قرآن میبینیم که گروهی از فرزندان یعقوب (بنی اسرائیل و بخصوص پیروان یهود) به وصیت پدرشان عمل نکردند و دین خدا را تحریف کردند و باعث گمراهی بسیاری از مردم شدند).
در جای جای قرآن کریم با انواع بیان و تمثیل، ماجرای لجبازی و خصومت این قوم لجوج (یهودیان بنی اسرائیل) با پیامبرانی که خدا برای هدایتشان مبعوث فرمود ذکر شده است. بدترین تعابیر و لعن و نفرینها در قرآن کریم در باره این قوم ملعون (یهود) بکار رفته است. آنها جمع زیادی از پیامبران خدا را کشتند. کتب و ادیان الهی را تحریف کردند. آموزه های موسی کلیم الله (ع) را تحریف کردند و پیروانش را به گوساله پرستی ترغیب کردند. برای خدا شریک قائل شدند.عیسی ابن مریم (ع) را فرزند خدا خواندند. با پیامبر خاتم (ص) خصومت نمودند و هر کاری توانستند برعلیه او و اهل بیت و پیروانش انجام دادند. گروه زیادی از مسلمانان را در پذیرش ولایت و امامت وصی و جانشین بر حقش علی (ع) به شک و تردید و گمراهی کشاندند. کاری کردند که برخی مسلمانان بی بصیرت، به دست خود فرزندان رسول خدا (ص) را کشتند و ماجرای عاشورا و ذبح عظیم را پدید آوردند. برای تمام ائمه معصومین (علیهم السلام) مزاحمت ایجاد کردند. و این رویه را همچنان تا امروز هم ادامه داده اند. تا جائی که در عصر حاضر هم میبینیم که همه جنگ ها و خونریزی ها و نسل کشی ها و انحرافات دینی و اجتماعی و سیاسی توسط نسل باقیمانده از این قوم ستمکار و ملعون برنامه ریزی و هدایت میشود. در این گفتار مجالی برای گسترش بحث در این زمینه نیست و علاقمندان لازم است به منابعی که به تاریخ یهودیان حجاز و ارتباط آنها با برخی از اصحاب و خلفا پرداخته و همچنین به منابعی که نقش یهودیان در فتنه های آخرالزمان را تشریح میکنند مراجعه نمایند. به شکر خدا تعداد این منابع زیاد بوده و دسترسی به آنها درعصر حاضر آسان است.
خداوند در قرآن کریم، پیامبر اسلام (ص) و پیروانش را صراحتاً از متابعت و دوستی با این قوم برحذر داشته است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (مائده - 51) «ای کسانی که ایمان آوردهاید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیه گاه خود) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند از آنها هستند. خداوند جمعیّت ستمکار را هدایت نمیکند».
لزوم شناخت منافقین:
به ظاهر شناخت شجره طیبه صالحین که اولیای الهی هستند و شناخت شجره خبیثه ملعونین که دشمنان دین خدا هستند آسان به نظر میرسد لیکن آنچه که کمی مشکل است شناخت منافقین دورو و ریاکار است که ظاهرا خود را پیرو انبیاء و اولیای خدا معرفی میکنند اما در نهان و آشکار به دشمنی با خدا و رسولان خدا و پیروان ادیان الهی میپردازند.
در آیه 60 سوره مبارکه اسراء خداوند میفرماید:
«وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا کَبِيرًا» «(به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد (و از وضعشان کاملاً آگاه است). و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود. همچنین شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کردهایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) میکنیم. اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آنها نمیافزاید!
حضرت امام باقر(ع) در این باره میفرمايد: «این مثل برای بنی اميه است» (مجمع البيان- ج 3 - ص 312).
در تفسیر المیزان هم ذیل این آیه آمده است: «در لسان العرب مى گويد: وقتى مى گويند فلانى از شجره مبارکه اى است معنايش اين است که ريشه دودمان مبارکى دارد ....». «و اگر در اين مسأله کمال دقت را به کار ببريم، اين معنا برايمان روشن خواهد شد که شجره ملعونه يکى از همان اقوام ملعونه در کلام خدا هستند که صفات شجره را دارند. يعنى از يک ريشه منشعب شده و نشو و نما نموده و شاخه هائى شده اند، و مانند درخت، بقائى يافته و ميوه اى داده اند، دودمانى هستند که امت اسلام به وسيله آن آزمايش شده و مى شوند. و چنين صفاتى جز بر يکى از سه دسته از آنها که شمرديم تطبيق نمى کند، يا مشرکين، و يا منافقين و يا اهل کتاب ...». «بطور مسلم در آن زمان از مشرکين و اهل کتاب يعنى يهود و نصارى قومى که چنين صفاتى داشته باشند ظهور نکرد (نه قبل از هجرت و نه بعد از آن) زيرا تاريخ نشان مى دهد که خداوند مسلمانان را از شرّ اين دو طائفه ايمن کرده و ايشان را استقلال داده بود ...».« وقتى اوضاع و احوال صدر اسلام با مصداق بودن مشرکين و اهل کتاب سازگار نشد، قهراً باقى مى ماند فرقه سوم، يعنى منافقين که در ظاهر مسلمان بودند، و تظاهر به اسلام مى کردند...». «شجره ملعونه اى که در رؤ يا بر پيامبر (ص) نشان داده شده است فتنه اسلام است».
در تفسیر ابن ابی حاتم بیان شده: «این آیه موقعى نازل گردید که پیامبر در خواب دید که میمونهائى بر منبر او بالا میروند. پیامبر از این موضوع رنجیده خاطر گردید و بسیار مغموم شد. خداوند این قسمت از آیه «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیا الَّتِی أَرَیناک إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» را نازل گردانید و گویند آنها بنىامیه بودند».
می دانیم که در زمان حضرت موسی (ع) گروهی از بنی اسرائیل، هرچند در ظاهر میگفتند به خدا ایمان دارند ولی آنقدر عهد و پیمان خود با خدا را نقض کردند و با خدا و رسول خدا لجبازی و خصومت کردند که در نهایت، خداوند آنها را به شکل میمون مسخ کرد (سوره بقره - آیه 65 و همچنین سوره اعراف آیه 166) تا نشانه و عبرتی باشند برای همیشه تاریخ.
از آنچه که در کتب تاریخی و روایی نگاشته شده است اینگونه برمی آید که بنی امیه هرچند در ظاهر به اسلام گرویده بودند و خود را از اصحاب و پیروان پیامبر گرامی اسلام (ص) معرفی میکردند ولی مخفیانه با یهودیان حجاز که اصلی ترین دشمنان اسلام بودند ارتباط داشتند و از آنها خط فکری میگرفتند. این موضع منافقانه در نسلهای دیگری از حاکمان سرزمینهای اسلامی هم وجود داشته و حتی درعصر حاضر هم در میان برخی دولتهای به ظاهر مسلمان، شاهد این نفاق آشکار و همکاری با صهیونیزم جهانی هستیم.
در زمان ظهور اسلام، نسلی از یهودیان (اهل کتاب! و صاحب علم!) در حجاز سکونت داشتند که به فرموده قرآن (آیه 146 سوره بقره) و (آیه 20 سوره انعام) و (آیه 47 سوره نساء) با اینکه علائم و نشانه های ظهور پیامبر خاتم (ص) را (به واسطه کتب آسمانی و علمی که از پیامبران پیشین خود دریافت کرده بودند) به خوبی میدانستند و حتی او را مانند «فرزندان خود» به خوبی میشناختند (و دقیقاً میدانستند که بر حق است) اما با او و دین او و اهل بیت و پیروانش به شدت مخالفت و خصومت میکردند.
این که گفته شده «میمونهائى که بر منبر پیامبر بالا میروند» اشاره به «بنی امیه» است، به این دلیل است که آنان در نهان و آشکار با این یهودیانی که مصداق بارز «شجره خبیثه (ملعونه)» بودند ارتباط داشتند و از آنها خط فکری میگرفتند. درباره تاریخ یهودیان حجاز و نحوه برخوردشان با اسلام، مطالب و کتب مختلقی نگاشته شده که مطالعه آنها برای بالا بردن سطح آگاهی مفید است.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |