menusearch
mahdijamalikia.ir

چه کسانی دستشان به خون ذبح عظیم آلوده شد؟ - گفتار دوم: صفات و مشخصات شجره خبیثه در قرآن و روایات

۱۴۰۰/۱۰/۲۰ دوشنبه
(0)
(0)
چه کسانی دستشان به خون ذبح عظیم آلوده شد؟ - گفتار دوم: صفات و مشخصات شجره خبیثه در قرآن و روایات
چه کسانی دستشان به خون ذبح عظیم آلوده شد؟ - گفتار دوم: صفات و مشخصات شجره خبیثه در قرآن و روایات

چه کسانی دستشان به خون ذبح عظیم آلوده شد؟


گفتار دوم: صفات و مشخصات «شجره خبیثه» در قرآن و روایات:


خداوند در آیه 60 سوره مبارکه اسراء میفرماید:
«وَإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا کَبِيرًا»
«(به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد (و از وضعشان کاملاً آگاه است). و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود. همچنین شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کرده‌ایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) می‌کنیم اما جز طغیان عظیم چیزی بر آنها نمی‌افزاید!»


در این آیه خداوند به شجره ای (نسل و نسبی) اشاره می‌کند که در قرآن آن را لعنت کرده است.

در تفسیر ابن ابی حاتم بیان شده: «این آیه موقعى نازل گردید که پیامبر در خواب دید که میمون‌هائى بر منبر او بالا می‌روند. پیامبر از این موضوع رنجیده خاطر گردید و بسیار مغموم شد. خداوند این قسمت از آیه «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیا الَّتِی أَرَیناک إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ» را نازل گردانید و گویند آن‌ها بنى‌امیه بودند».

حضرت امام باقر(ع) نیز در باره این آیه می‌فرمايد: «این مثل برای بنی اميه است» (مجمع البيان- ج 3 - ص 312).


با توجه آنچه در آیه مذکور به آن اشاره شده دو سؤال پیش می‌آید: اول اینکه کدام شجره در قرآن لعنت شده است؟ و دوم اینکه بنی امیه چه ارتباطی با آنها داشته اند؟


اول : شجره ای که در قرآن لعنت شده است:


وقتی کلمه «لعن» را در قرآن جستجو می‌کنیم که در باره چه کسانی به کار رفته است، به جز «شیطان» که از جنس انسانها نیست، به مواردی بر میخوریم که اکثراً به طور کاملاً مستقیم و آشکار و بعضاً با طعنه و اشاره به گروهی لجباز و مشرک از میان قوم بنی اسرائیل (پیروان یهود) اشاره دارد. به جهت اهمیت موضوع برای نمونه چند آیه را در اینجا ذکر می‌نمائیم (به واژه های لعن توجه کنید):


«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَٰئِکَ شَرٌّ مَکَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» (مائده - 60) «(ای پیامبر به مردم) بگو: آیا به شما خبر بدهم از کسانی که پاداشی بدتر از اینها نزد خدا دارند؟ کسانی که خداوند آنها را لعنت کرده و مورد خشم قرار داده (و آنها را مسخ کرده) و از آنها میمونها و خوکهایی قرار داده است (مشرکان لجباز بنی اسرائیل درزمان موسی و عیسی) آنها طاغوت را می‌پرستیدند. موقعیّت و محل آنها بدتر است. و از راه راست گمراهترند.»


«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (مائده - 51) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیه‌ گاه خود) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند از آنها هستند. خداوند جمعیّت ستمکار را هدایت نمی‌کند».


«وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ کَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ کَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْيَانًا وَکُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» (مائده - 64) «و یهود گفتند: «دست خدا بسته است». دستهایشان بسته باد! و آنها بخاطر این سخن لعنت شدند! بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است. هرگونه بخواهد می‌بخشد! ولی این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می‌افزاید و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند خداوند آن را خاموش ساخت. و انها برای فساد در زمین تلاش می‌کنند. و خداوند مفسدان را دوست ندارد».


«لُعِنَ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا يَعْتَدُونَ» (مائده - 78) «کافران بنی اسرائیل بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعن (و نفرین) شدند! این بخاطر آن بود که گناه کردند و تجاوز می‌نمودند».


«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَکْبِرُونَ» (مائده - 82) «بطور مسلّم، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت. و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابی که می‌گویند: «ما نصاری هستیم». این بخاطر آن است که در میان آنها افرادی عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‌ورزند».


«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ» (هود - 96) «ما، موسی را با آیات خود و دلیل آشکاری فرستادیم» «إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ» (هود - 97) «بسوی فرعون و اطرافیانش. اما آنها از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرمان فرعون مایه رشد و نجات نبود!» «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَوَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» (هود - 98) «روز قیامت او در پیشاپیش قومش خواهد بود و (به جای چشمه‌های زلال بهشت) آنها را وارد آتش می‌کند! و چه بد آبشخوری است (آتش) که بر آن وارد می‌شوند!» «وَأُتْبِعُوا فِي هَٰذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ» (هود - 99) «آنان در این جهان و روز قیامت لعنتی بدنبال دارند و چه بد عطایی است (لعن و دوری از رحمت خدا) که نصیب آنان می‌شود!»


«مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَکَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَٰکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا» (نساء - 46) «بعضی از یهودیان سخنان را از جای خود تحریف می‌کنند. و می‌گویند: «(کلام حق را) شنیدیم ولی مخالفت کردیم!» و (نیز می‌گویند:) «به گونه ای بشنو! که گویا هرگز نشنیده ای!» و (از روی تمسخر می‌گویند:) «راعنا (یعنی ما را تحمیق کن!)» تا با زبان خود حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولی اگر آنها (به جای این همه لجاجت) می‌گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم)» برای آنان بهتر بود. ولی خداوند آنها را بخاطر کفرشان لعنت کرده است و از این رو بجز عدّه کمی از آنان ایمان نمی‌آورند».


«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا» (نساء - 47) «ای کسانی که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم و هماهنگ با نشانه‌هایی است که شما هم از آن خبر دارید (پیامبران پیشین خبر آن را به شما داده اند) ایمان بیاورید. پیش از آنکه صورتهایی را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم یا آنها را لعنت کنیم همانگونه که «اصحاب سبت» (گروهی از تبهکاران بنی اسرائیل) را لعنت کردیم و فرمان خدا در هر حال انجام شدنی است!».


«وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ» (بقره - 87) «ما به موسی کتاب (تورات) دادیم. و بعد از او پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم. و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم. و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان پیامبری چیزی بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید؟). پس عده‌ای را تکذیب کرده و جمعی را به قتل رساندید!».«وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ» (بقره - 88) «و (آنها از روی استهزا) گفتند: دلهای ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزی نمی‌فهمیم.) بلکه خداوند آنها را به خاطر کفرشان لعنت کرده است و کمتر کسی از آنان ایمان می‌آورند».«وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِينَ» (بقره - 89) «و هنگامی که از طرف خداوند کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‌هایی بود که از آن خبر داشتند، و پیش از این به خود نوید پیروزی بر کافران می‌دادند (که با کمک آن بر دشمنان پیروز گردند)، با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند. پس لعنت خدا بر کافران باد!». «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَکْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ» (بقره - 90) «ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند. که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می‌کند؟! از این رو به خشمی بعد از خشمی (از سوی خدا) گرفتار شدند.و این برای کافران مجازاتی خوارکننده است». «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَکْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (بقره - 91) «و هنگامی که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده ایمان بیاورید» می‌گویند: «ما به چیزی ایمان می‌آوریم که بر خود ما نازل شده است.» و به غیر آن کافر می‌شوند. در حالی که حق است و آیاتی را که بر آنها نازل شده تصدیق می‌کند. بگو: «اگر (راست می‌گویید و به آیاتی که بر خودتان نازل شده) ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را (که برای هدایت قوم شما مبعوث می‌شدند) پیش از این، به قتل می‌رساندید؟!»» «وَلَقَدْ جَاءَکُمْ مُوسَىٰ بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ» (بقره - 92) «و (نیز) موسی آن همه معجزات را برای شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید (پرستیدید). در حالی که ستمگر بودید».


«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ کَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (جمعه - 5) «مثل کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند، مثل الاغ هایی است که کتابهایی را حمل می‌کنند (آن را بر دوش می‌کشند اما چیزی از آن نمی‌فهمند) این مثالی بد، برای گروهی است که آیات خدا را انکار کردند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمی‌کند!». «قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِينَ» (جمعه - 6) «بگو: «ای یهودیان! اگر گمان می‌کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم   پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌گویید (تا به لقای محبوبتان برسید)!»» «وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» (جمعه - 7) «ولی آنان هرگز تمنای مرگ نمی‌کنند بخاطر اعمالی که از پیش فرستاده‌اند. و خداوند ظالمان را بخوبی می‌شناسد!»


«إِنَّ الَّذِينَ يَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْکِتَابِ أُولَٰئِکَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (بقره - 159) «کسانی که دلایل روشن و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند خدا آنها را لعنت می‌کند وهمه لعن ‌کنندگان نیز آنها را لعنت می‌کنند»


«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْکِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ کَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا» (نساء - 51) «آیا ندیدی کسانی را (برخی از اهل کتاب) که بهره‌ای از کتاب (خدا) به آنان داده شده (با این حال) به «جبت» و «طاغوت» (بت و بت‌ پرستان‌) ایمان می‌آورند، و درباره کافران می‌گویند: «آنها، از کسانی که ایمان آورده‌اند، هدایت یافته‌ترند»؟!» «أُولَٰئِکَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا» (نساء - 52) «آنها کسانی هستند که خداوند ایشان را لعنت کرده. و هر کس که خدا او را لعنت کند، یاوری برای او نخواهی یافت».

 

 

دوم: ارتباط بنی امیه با یهودیان حجاز:


کتب و مقالات فراوانی در باره تاریخ ورود یهودیان به سرزمین حجاز و انگیزه آنان از سکونت در این منطقه انتشار یافته است.

از مجموع مطالبی که منتشر شده می‌توان اینگونه برداشت نمود که آنها به واسطه علمی که از ناحیه پیامبران خدا و کتب و الواح مقدس خود در اختیار داشتند، علائم ظهور پیامبر خاتم (ص) را به خوبی می‌دانستند. فلذا در همان دورانی که منتظر ظهور چنین شخصیتی بودند به مرور زمان وارد منطقه حجاز گردیده و سکونت یافتند.

 

در آیاتی از قرآن کریم بیان شده که آنها پیامبر خاتم (ص) را همچون فرزندان خود می‌شناختند (به جهت اخباری که از پیامبران پیشین به آنها رسیده بود):

«الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْکِتَابَ يَعْرِفُونَهُ کَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» «کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم، او [= پیامبر] را همچون فرزندان خود می‌شناسند؛ (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می‌کنند!». (بقره - 146)

«الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْکِتَابَ يَعْرِفُونَهُ کَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ ۘ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» «آنان که کتاب آسمانی به ایشان داده‌ایم، بخوبی او [= پیامبر] را می‌شناسند، همان‌گونه که فرزندان خود را می‌شناسند؛ فقط کسانی که سرمایه وجود خود را از دست داده‌اند، ایمان نمی‌آورند». (انعام - 20)

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا» «ای کسانی که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم -و هماهنگ با نشانه‌هایی است که با شماست- ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورتهایی را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه که «اصحاب سبت» [= گروهی از تبهکاران بنی اسرائیل‌] را دور ساختیم؛ و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنی است!». (نساء - 47).

 

اما متأسفانه این قوم ملعون ولجباز، به جای اینکه با مشاهده تحقق یافتن وعده های الهی، به خدا و آخرین پیامبر برحقش (ص) ایمان بیاورند، همچون اسلاف ملعون خود به خصومت و کارشکنی با خدا و پیامبر خدا پرداختند. گویا به حجاز آمده بودند تا به خیال خود، از ظهور اسلام جلوگیری کنند. ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت می‌کند: «یهود در کتاب های خود، خوانده بودند که محل هجرت محمد (ص) میان دو کوه عیر و احد است. پس در جست و جوی این دو کوه راه افتادند تا این که آنها را یافته در کنارش ساکن شدند» (مجمع البیان - ج 1- ص 310).

آنان به واسطه کتب آسمانی و اخبار و دانشهایی که از ناحیه پیامبران پیشین در اختیار داشتند به علومی آگاه بودند که سبب گردیده بود در میان اعراب جاهلی حجاز دارای مقام و مرتبت گردند. مردم عوام و حتی برخی از خداپرستان (تا قبل از ظهور اسلام) برای حل مشکلات خود از آنها راهنمایی می‌گرفتند. به طور مثال ماجرای قربانی کردن صد شتر بجای ذبح جناب عبدالله ابن عبدالمطلب (پدر پیامبر گرامی اسلام (ص)) با راهنمایی فردی (برخی گفته اند زن یهودی عالمه ای(کاهنه ای) بوده بنام سجاح) از میان این قوم که به اسراری از علوم خدا و پیامبرانش آگاهی داشت انجام گردید. به هر حال کلیات آنچه مورخان به آن اشاره داشته اند این بوده که یهودیان به واسطه علومی که در اختیار داشتند مرجع پاسخگویی و حل مشکلات اعراب جاهل حجاز بودند و به این سبب دارای منزلت خاصی در بین مردم بودند.

آنها طبق برنامه ای که از قبل تدارک دیده بودند پس از بعثت پیامبر اسلام (ص) هرگونه کارشکنی و خصومتی که در توانشان بود، بر علیه او انجام دادند. جنگهای متعددی بین مسلمانان و آنها درگرفت که آنها بازنده این درگیریها بودند.

لذا برخی در ظاهر اسلام آوردند تا در امان باشند. ولی با بهره گیری از سنت و تجربه اجدادشان، از راه های دیگری به خباثت خود ادامه دادند.

منافقان دو چهره ای را در میان اصحاب پیامبر اسلام (ص) پرورش دادند تا در فرصتی مناسب از وجود آنها بهره ببرند.

در میان مسلمانان تفرقه انداختند و شبهه افکنی کردند.

دین خدا را با خرافات و عقاید تحریف شده یهود در هم آمیختند.

پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) به کمک چهره های منافقی که در میان اصحاب داشتند، مردم را از اجماع در امر ولایت و امامت به انحراف کشیدند.

حکومت را به افرادی فاسد از بنی امیه واگذار کردند.

با کتمان حقایق و ایجاد خفقان نگذاشتند اخبار صحیح و صدای حق به گوش مردم برسد.

با اشاعه دروغ و تهمت، مردم عوام را بر علیه اهل بیت رسول خدا (ص) شوراندند. و حتی کاری کردند که مردم (به ظاهر مسلمان) به دست خود فرزند رسول خدا (ص) را به بدترین وضعی به شهادت رساندند.

سالهای متمادی همه ائمه معصومین (علیهم السلام) و اصحاب با ایمانشان را در تنگنا و محدودیت قرار دادند.

در پیروی از سنت اجداد خبیثشان که پیامبران خدا را می‌کشتند، ائمه معصومین (علیهم السلام) و اصحاب برگزیده آنان را به شهادت رساندند.

بدعتهای فراوانی در دین اسلام به وجود آوردند. مسلمانان را به جان هم انداختند. تاریخ را تحریف کردند و .....


در عصر حاضر هم شاهد هستیم نسل خبیث باقیمانده از آنها راه اجداد ملعونشان را ادامه میدهند. امیدواریم با افزایش بصیرت مسلمین هرچه زودتر زمینه ظهور امام عصر (عج) فراهم گردد و کار مردم جهان به دست توانای او اصلاح شود.


از امام صادق (ع) روایتی نقل شده که جای تأمل دارد. ایشان می‌فرماید: «هولناکترين و دشوارترين کيفرها در روز قيامت، کيفر هفت نفر است: فرزند آدم (قابيل) که برادرش (هابيل) را کشت؛ نمرود که با حضرت ابراهیم (ع) در رابطه با خدا (و خداپرستى) به جدال و (کينه توزى) پرداخت؛ دو تن از بنى اسرائيل که قوم خود را يهودى و نصرانى کردند؛ فرعون که (ادعاى خدايى کرد) و گفت «منم خداى بزرگ شما»؛ و (بالاخره) دو تن از اين امت که وضع يکى از‌ آنها بدتر از ديگرى است و (جايگاهشان) در تابوت شيشه ای که در زير فلق (شکافى است در برزخ) در درياهايى از آتش قرار دارد». (‏ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص 214).

 

 

شاخص ترین رفتارهای «شجره خبیثه»:


از زمان هبوط حضرت آدم (ع) بر روی زمین و تولد اولین نسل ایشان تا کنون، رفتارهای شجره ای که تسلیم امر خدا نبودند و به زعم خود با خدا و پیامبرانش خصومت و لجاجت میکردند به صورت همسو و کلیشه وار الگوهایی مخصوص و یکسان داشته است.

اما یهودیان که شاخه ای از قوم بنی اسرائیل بودند سرآمد این شجره ناسپاس بودند.

گویی کفر و لجاجت و ناسپاسی آنها در برابر خدا نتیجه جمع آوری و پرورش تجربه همه اقوام منحرف پیشین بوده است.

این قوم در طول تاریخ و در همه ابعاد و با تمام توان به تقابل و خصومت با اراده و مشیت خدا پرداخته است و هرگز از ناتوانی و عجز خود در این راه غلطی که برگزیده درس عبرت نگرفته و همچنان نسل اندر نسل به کار بیهوده و بی فرجام خود ادامه می‌دهد.

آنها از جاهلان و بی خبران نبوده اند. بلکه حتی بیشتر از مردم عوام نسبت به خدا و رسالت انبیاء و معاد آگاهی داشته اند.

در جای جای قرآن کریم به طور مکرر ابعاد مختلف شرارت ها و کار شکنی های این قوم خبیث مورد اشاره قرار گرفته و به مؤمنان در تبری جستن از آنان سفارش شده است.

بحمد الله در عصر حاضر روشنگری های خوبی برای معرفی چهره این قوم خبیث صورت گرفته و کتابها و مقالات مفصلی در این باره انتشار یافته که به سادگی دردسترس همگان است.

ما هم در این گفتار به دلیل اینکه مجالی برای پرداختن به تمام ابعاد و زوایای آشکار و پنهان رفتاهای آنان نداریم، صرفاً به سرفصل برخی از مهمترین اعمال آنها اشاره میکنیم:
سلطه جویی – ستمگری – اجبار مردم تحت سلطه به قبول اعتقادات واهی – جنگ و خون ریزی برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی – کشتن انبیاء و اولیای خدا و دانشمندان راستین – تولید و اشاعه علوم ساختگی و دروغین – ایجاد شک و شبهه در دل مؤمنین با انتشار اخبار ساختگی – القاء شبهه ی ناتوانی خدا در اداره جهان و معرفی اسطوره های تخیلی برای نجات جهانیان از حوادث تخیلی –اشاعه فساد در میان مردم – سرگرم کردن مردم به لهو و لعب – تحریف ادیان و دستورات الهی – بهانه تراشی و کارشکنی در اجرای اوامر الهی – حب شدید به مال دنیا – ترس از مرگ – شریک قرار دادن برای خدا – فرزند خدا نامیدن انبیاء و جایگاه خدایی قراردادن برای برخی اولیای خدا – پرستش و اشاعه نمادهای شیطان پرستی– تشویق مردم به انجام کارهایی که خدا صراحتا آن را منع کرده – تمسخر و استهزاء انبیاء و اولیای الهی – نسبت دادن صفات ناپسند به خدا و رسولانش – بی ادبی و گستاخی در برابر خدا و رسولانش – نفوذ در میان اهل ایمان و گسترش نفاق در میان آنها – نژاد پرستی و خود برتر انگاری – ثروت اندوزی و .....


همانگونه که در مباحث قبل هم اشاره شد ملعون ترین قومی که خدا در قرآن معرفی کرده همین ها هستند.

ماجرای خباثت و لجبازی آنان و لعنت خدا و پیامبران خدا بر آنان، نزول انواع عذاب بر آنها و مسخ آنان به میمون و خوک، به نحوی بی نظیر در قرآن ذکر شده است.

حتی به طور بی سابقه ای خداوند (به تعبیر خود در قرآن) برای آنان مثالی زشت آورده و آنان را به الاغ بارکش مثال زده است (سوره جمعه آیه 5).

قرآن با انواع بیان، حجت را در باره آنان بر همگان تمام کرده است و حتی صراحتاً مؤمنان را از دوستی و متابعت از آنان بر حذر داشته است (سوره مائده آیه 51).

هر قوم و قبیله ای که در تمام طول تاریخ تا به امروز تحت تأثیر آموزه های منحرف این قوم قرار گرفته و عادات و رفتارهای غلط آنان را مرتکب شده است شاخه ای از آنان محسوب می‌شود. و ما باید از همه آنها برائت بجوئیم.

 


وظیفه مردم چیست؟


انسان ها در دنیا صاحب اختیارند که به هر یک از این دو شجره اقتدا کنند و از آنها الگو بگیرند. ولی در آخرت که روز حسابرسی دقیق خدا از مردم است هر کس پشت سر امام خود محشور می‌شود و امام و ماموم به سرنوشتی مشترک دچار می‌شوند.

همانگونه که خداوند متعال هم در سوره اسراء می‌فرماید:
«يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِکَ يَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا» (اسراء - 71) «(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم. کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند و به قدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود». «وَمَنْ کَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلً»ا (اسراء - 72) «اما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابیناتر و گمراهتر است.»


در سوره صافات هم از گفت و گوی اهل جهنم با پیشوایانشان اینچنین خبرداده شده است:
«وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُون» (صافات 27) «(و در این حال) رو به یکدیگر کرده و از هم می‌پرسند...» « قَالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ» (صافات 28) «گروهی می‌گویند: شما (رهبران گمراهی بودید که به ظاهر) از طریق خیرخواهی و نیکی وارد شدید (امّا جز فریب چیزی در کارتان نبود)!» «قَالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِينَ» (صافات 29) «(آنها در جواب) می‌گویند: شما خودتان اهل ایمان نبودید (تقصیر ما چیست)؟!» «وَمَا کَانَ لَنَا عَلَيْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْمًا طَاغِينَ» (صافات 30) «ما هیچ گونه سلطه‌ای بر شما نداشتیم، بلکه شما خود قومی طغیانگر بودید!» «فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ» (صافات 31) «اکنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلّم شده، و همگی از عذاب او می‌چشیم!» «فَأَغْوَيْنَاکُمْ إِنَّا کُنَّا غَاوِينَ» (صافات 32) «ما شما را گمراه کردیم، همان گونه که خود گمراه بودیم!» «فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ» (صافات 33) «(آری) همه آنها [= پیشوایان و پیروان گمراه‌] در آن روز در عذاب الهی مشترکند!» «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» (صافات 34) «ما این گونه با مجرمان رفتار می‌کنیم!» «إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَکْبِرُونَ» (صافات 35) چرا که وقتی به آنها گفته می‌شد: «معبودی جز خدا وجود ندارد»، تکبّر و سرکشی می‌کردند.


کسانی که حق خداوند خالق و دانا و توانا را می‌شناسند، در مواجهه با هر یک از این دو شجره (طیبه و خبیثه) تکلیف خود را خوب می‌دانند. به خوبی درک می‌کنند که پیامبران و ائمه صالحین از ناحیه خداوند متعال که خالق جهان هستی و صاحب مطلق علوم ازلی و ابدی است هدایت می‌شوند. مطمئن هستند دستورالعمل هایی که انبیاء برای زندگی مادی و معنوی انسانها هدیه آورده اند چون از جانب منبع علم مطلق یعنی خداوند جهانیان است، پس سراسر حقیقت محض و سرشار از از تدبیر و حکمت است. یقین دارند پیامبران خدا امانت داران صادق وحی الهی بوده اند و هرچه که بر مردم عرضه داشته اند، امر و مشیت خدای متعال بوده و از ناحیه خود هیچ دخل و تصرفی در آیات و فرامین خدا نداشته اند، که اگر بجز این بود خداوند عالم و توانا، مقام رسالت را به آنان نمی‌سپرد و حجت خود بر مردم را تباه نمی‌کرد.


اما پیشوایان کفر که مصادیق اصلی «شجره خبیثه» هستند هرچه بر پیروان خود عرضه داشته اند در درجه اول براساس وسوسه های شیطان رجیم و ملعون بوده که در ماجرای سجده ملائک بر آدم، به عزت خدا قسم خورد که نسل آدم را اغوا می‌کند مگر بندگانی را که خدا آنان را خالص کرده باشد (سوره ص آیات 71 الی 83). و در درجه بعد افسانه ها و شبهات و معادلاتی است که خودشان ساخته و پرداخته اند.

آن چیزی که آنان به عنوان عقیده و مسلک به مردم عرضه می‌کنند علم حقیقی و پاک و خالص نیست و بیشتر شبهاتی شیطانی است که از درهم آمیختن برخی واقعیات بدیهی با حجم انبوهی از دروغ و خرافات به وجود آورده اند.

آنان به مدد تجربه چندین هزار ساله اجدادشان توانسته اند نظریه هایی را مطرح کنند که بسیار پیچیده و مبهم و تودرتو باشد و مردم در تحلیل آنها دچار حیرت و سرگردانی شوند.

به کمک ابزارهایی مثل ثروت و قدرت و نفوذ نوانسته اند شاه و وزیر و عالم و دانشمند و استاد و معلم هایی پرورش دهند که دانسته و ندانسته مسلک ومرام آنها را در بین مردم ترویج و نشر دهند، هرچند آموزه های آنان کاملاً بی اساس و بی منطق بوده و با عقل و فطرت پاک انسانها سازگار نباشد.


صبر خدا در برابر این اقوام لجوج دلایل گوناگونی دارد که مهمترین آن، آزمونهای الهی و دادن حق انتخاب و اختیار به انسانهاست تا در دادگاه روز محشر هرکس به سزای اعمال خود برسد.

لعن و عذاب برخی اقوام در این دنیا هم دلایل گوناگونی دارد که یکی از مهمترین آنها اتمام حجت خدا با مردم و شناساندن مصادیق شجره خبیثه به مردم است.


مردم باید به خوبی حجت های خدا، به ویژه حجت خدا در زمان خود را بشناسند و از آنها پیروی کنند.

تنها راه نجات مردم اعتماد به حجت های خدا و پیروی بی چون و چرا از آنهاست.

زیرا آنچه که اولیای خدا به مردم عرضه می‌دارند نشأت گرفته از علم مطلق الهی است که بر پیامبرانش وحی نموده است.

فتنه ها و شبهاتی که اولیای شیطان مطرح می‌کنند بعضاً آنچنان پیچیده و مبهم است که مردم عوام و کم بصیرت در آن سردرگم می‌شوند. تنها راه این است که حتی اگر از موضوعی سر در نیاوردند و در تشخیص حق از باطل تردید کردند فقط به ولی امر زمان خود که حجت خدا بر آنان است اعتماد کنند و به هرچه او گفت عمل کنند.

امام حسن مجتبی (ع) در بیان حد اعتماد مردم به امام زمانشان می‌فرماید: «امام جامعه نمی‌ تواند منطق و حکمت همه تصمیماتش را برای مردم توضیح دهد و مردم گاهی فقط باید اعتماد کنند!» (علل الشرایع، ج1، ص211).

یعنی اینکه اگر علم و تجربه و سطح دسترسی ما به اخبار و اسرار جامعه در حدی نبود که حکمت فرمایش امام زمانمان را درک کنیم نباید آن را نادیده بگیریم یا انکار نماییم، بلکه به پشتوانه اینکه می‌دانیم او از اولیای خداست، بر ما واجب است امر و فرمان او را مطاع باشیم.


در نقطه مقابل باید از آنچه که دشمنان خدا در بین جوامع نشر می‌دهند تبری جست، حتی اگر سخن و شعار خود را به ظاهری زیبا و عوام پسند آراسته باشند و در نگاه اول نتوان نکته انحرافی آن را تشخیص داد. زیرا به طور یقین مشخص است که این شجره ملعون هدفی در هدایت مردم به دین خدا ندارد و تمام سعی آنان در انحراف مردم از دین حق و مشغول کردن آنان به هوی و هوس و زرق و برق دنیای فانی است.

 

[ رفتن به صفحه فهرست ]

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر