مقاله ارسالی از طرف برادر عزیزم «محمد تقی جمالی»
آیات 246 تا 251 سوره مبارکه بقره به سرگذشت قومی از بنی اسرائیل در دوران پس از زندگانی حضرت موسی (ع) اشاره دارد.
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ
آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: «شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچی کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانهها و فرزندانمان رانده شدهایم، (و شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شدهاند)؟!» اما هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عدّه کمی از آنان، همه سرپیچی کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است.(246)
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْکَهُ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند "طالوت" را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است.»(247)
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْکِهِ أَنْ يَأْتِيَکُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَکِينَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِکَ لَآيَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه حکومت او، این است که "صندوق عهد" به سوی شما خواهد آمد. (همان صندوقی که) در آن، آرامشی از پروردگار شما، و یادگارهای خاندان موسی و هارون قرار دارد؛ در حالی که فرشتگان، آن را حمل میکنند. در این موضوع، نشانهای (روشن) برای شماست؛ اگر ایمان داشته باشید.»(248)
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ
و هنگامی که طالوت (به فرماندهی لشکر بنی اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش میکند؛ پس هرکس (که با وجود خستگی و تشنگی و عطش) از آن بنوشد، از من نیست؛ و کسی که طعم آن آب را نچشد از من است، مگر اینکه کسی یک پیمانه با مشت خود، از آن برگیرد». جز عده کمی، همگی از آن آب نوشیدند. سپس هنگامی که او، و افرادی که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمی نفرات خود، ناراحت شدند؛ و عدهای) گفتند: «امروز، ما توانایی مقابله با "جالوت" و سپاهیان او را نداریم». اما آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامتکنندگان) است.(249)
وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِينَ
و هنگامی که در برابر "جالوت" و سپاهیان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز! و قدمهای ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعیّت کافران، پیروز بگردان!(250)
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ
سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند. و "داوود" (نوجوان نیرومند و شجاعی که در لشکر "طالوت" بود)، "جالوت" را کشت؛ و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید؛ و از آنچه میخواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین را فساد فرامیگرفت، ولی خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد.(2:251)
• خلاصه ماجرا بر اساس آنچه در آیات فوق به آن اشاره شده اینست که آنها (بنی اسرائیل) از پیامبر زمان خود خواستند کسی را به فرماندهی آنان برگزیند تا تحت فرمان او در راه خدا پیکار کنند. و آن پیامبر خدا که از طرز رفتار و تفکر و سوابق بهانه تراشی و کارشکنی آن قوم مطلع بود به اذن خدا ضمن انجام آنچه درخواست کرده بودند آنها را در چند مرحله آزمود تا برای همیشۀ تاریخ مشخص گردد که آن قوم اهل مجاهدت در راه خدا نیستند و این یک ادعای کذب بوده است. مهمترین این آزمونها آزمون نهر آب بود که از عطش حسین (ع) و اصحاب حسین در کربلا و به ویژه ماجرای حماسه سقای دشت کربلا حضرت ابوالفضل العباس (ع) الگو گرفته بود.
از مجموع احادیث و روایات و تفسیرهایی که پیرامون موضوع آیات 246 تا 251 سوره بقره بیان گردیده میتوان به یک نکته مهم دست یافت و آن اینکه این ماجرایی که در این آیات روایت شده از چند جهت با حماسه عاشورای حسینی مرتبط بوده است.
1- خبیث ترین قومی که در طول تاریخ خلقت، نه از سر جهالت و ناآگاهی و ندانم کاری، و بلکه پس از علم و دانش و اتمام حجت تمامی که خدا با آنها نموده، با دین خدا و تمام انبیاء و اولیای الهی سرسختانه و لجوجانه به مقابله و خصومت پرداخته است گروهی ملعون از قوم بنی اسرائیل بوده اند (که هنوز هم نسل و نسب خبیثی از بازماندگان آنها در حال خباثت و لجاجت و دشمنی با دین خدا و مومنان و اولیای خدا هستند).
بیشتر خصلتهای ناشایست این قوم خبیث، از صفات تکبر و حسادت نشأت گرفته که از تعالیم شجره شیطانیان به آنان بوده است. لذا اینها قومی هستند که علیرغم کینه و دشمنی و لجاجت شدید با خدا و انبیاء و اولیای خدا، خود را برترین مخلوقات روی زمین میدانند و به اینکه خدا کسانی را بیشتر از آنان گرامی بدارد بشدت حسادت میورزند.
همچنین به جهت سوء رفتار و ترس از عذابهای الهی، به شدت از مرگ و یاد مرگ هراسان و گریزانند و خودشان تا میتوانند تن به مرگ نمیدهند و مستقیما در جنگ و قتال حاضر نمیشوند و تا حد امکان اقوام دیگری را اغوی میکنند تا دانسته یا ندانسته به نیابت از آنان در جنگ ها شرکت کنند و احیانا تلفات بدهند.
2- بر اساس مستندات فراوان که به برخی از آنها در سایر گفتارها اشاره نمودیم، ماجرای ذبح عظیم و شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) موضوعی بوده که تمام انبیاء و اولیای الهی از آن باخبر میشده اند و بر همین اساس، آنان نیز برای تربیت و هدایت پیروان خود ابعاد مختلف ماجرای شهادت اباعبدالله الحسین (ع) را برای ایشان بیان نموده و آنها را به سرمشق گرفتن از حسین (ع) و اصحاب با وفایش سفارش میکرده اند و حماسه ذبح عظیم به عنوان برترین و شاخص ترین مقام صبر و رضا و تسلیم در برابر مشیت الهی از افتخارات بزرگ شجره طیبه در طول تاریخ بوده است که در پیشگاه خدا بسیار عزیز و با عظمت شمرده میشود.
اکنون با تدبر و تأمل در آنچه خداوند متعال در این آیات بیان نموده و روایاتی که از ائمه معصومین (ع) در باره آن نقل شده و تفسیرهایی که دانشمندان و محققین پیرامون آن داشته اند به سادگی میتوانیم به این نکته دست یابیم که پیامبر آن دوران (اسماعیل صادق الوعد) نیز در ارشاد و هدایت قوم خود، آنها را به الگو پذیری و سرمشق گرفتن از حماسه بزرگ حسینی دعوت مینموده است که البته همانگونه که در این آیات هم اشاره شده اکثریت آن قوم لجوج مطابق راهنمایی و دعوت پیامبر زمان خود عمل نکرده و نتوانستند رضایت خدا را جلب نمایند.
اولین نکته ای که در این آیات به وضوح بیان گردیده اینست که آن گروه از بنی اسرائیل، خودشان نزد پیامبر زمانشان رفتند و پیشنهاد داوطلبانه جنگ با دشمنانشان را دادند. این در حالیست که خدا و پیامبران خدا میدانستند که این درخواست با خصلتهای پیشین آن قوم خبیث هیچ سنخیتی ندارد و آنها هرگز اهل انجام اینگونه مجاهدت ها و از ازجان گذشتگی ها در راه خدا نیستند.
لذا این سؤال پیش میآید که دلیل این پیشنهاد چه میتوانسته بوده باشد؟
براساس آنچه در کتب الهی و روایات از نحوه رفتار و اعتقادات قوم بنی اسرائیل بیان شده میتوانیم به سادگی دریابیم که باز هم صفات حسد و غرور (که این قوم از آموزه های شجره شیطانیان فراگرفته بودند) مهمترین دلیل این طرز رفتار و گفتار و درخواست آنان بوده است. به این معنی که آنها از پیامبر زمان خود میپرسیدند چرا افتخار ذبح عظیم (عاشورای حسینی) بنام آنان که از نسل اسحاق و یقوب نبی (علیهماالسلام) اند (و به زعم خود قوم برترند) رقم نخورده و نام خاندانی از نسل اسماعیل ذبیح الله (محمد و آل محمد و حسین ابن علی (صلوات الله علیهم)) بر سر زبانهاست؟.
لذا از پیامبر زمان خود میخواستند به اذن خدا نبردی تدارک ببیند تا در آن شرکت نمایند بلکه حماسه ای شبیه حماسه کربلای حسینی و یا حتی فراتر از آن بیافرینند و این افتخار را زودتر بنام خود ثبت نمایند که البته پیامبر آن زمان (جناب اسماعیل صادق الوعد(ع)) به آنان فرمود بر اساس آنچه از شما میدانم به شما گمان نمیبرم که اگر به جنگ و قتال فرمان داده شوید به آن تن دهید! «قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا»
در ادامه این آیات بیان گردیده که این قوم همانگونه که به سادگی میشد (از نحوه تفکرات و اعمالشان) پیش بینی نمود، در موضوع تسلیم و رضا به مشیت و تقدیر الهی بسیار مشکل داشتند. کما اینکه وقتی پیامبرشان (بنا بر در خواست خودشان) از جانب خدا فردی دانا و رشید را برای فرماندهی آنان تعیین نمود، آنها بر اساس عادات و آموزه های دیرینه قوم خود، از کار خدا و رسولش بهانه گرفتند و اشکال تراشی و نافرمانی کردند و باز هم به آنچه تقدیر و مشیت الهی بود راضی نشدند.
پس از آن هم در آزمون نهر آب، بر خلاف آنچه از آنها خواسته شده بود رفتار کردند. فلذا در تمام آزمون ها موفق نبودند.
این درحالی است که پیامبر زمانشان همچون سایر پیامبران الهی دائماً آنها را به تسلیم و رضا شدن به آنچه تقدیر و مشیت الهی است فرا خوانده بود و در این راستا آنان را به سرمشق گرفتن از حسین (ع) و یاران حسین (ع) سفارش نموده بود که برترین الگوهای صبر و تسلیم و رضا در برابر خواست خدا هستند.
این گروه از قوم ملعون بنی اسرائیل براساس عادات ناشایست اسلاف خود پس از ناکامی در مراحل متعدد آزمون هایی که خدا برایشان مقدر داشته بود و اینکه آنها هرگز نتوانستند ادعای توانایی جهاد درراه خدا را به اثبات برسانند به شدت از خدا و پیامبرش خشمگین شدند (که چرا اینگونه آنها را آزموده است) و نسبت به پیامبر زمان خود کینه و حسادت ورزیدند و از شدت خشم و حسد او را گرفته و به طرز فجیعی به قتل رساندند.
در برخی روایات اینگونه نقل شده که فرشته وحی پس از این جنایت به سراغ آن پیامبر خدا آمد و گفت: «خدای (عزّوجلّ) مرا نزد تو فرستاد تا هر امری داری اطاعت کنم» (به این معنی که اگر بخواهی آن قوم را به سبب این جنایت عذاب دهیم). ابوبصیر از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که آن پیامبر در جواب فرمود: «من باید حسین (علیهالسّلام) را اسوه خود قرار دهم» (یعنی همچون حسین در این مصیبت صبر میکنم و برای این قوم از درگاه خدا طلب عذاب نمیکنم).
در نتیجه از این قبیل روایتها میتوانیم به خوبی برداشت کنیم که ماجرای مورد اشاره در این آیات با ماجرای حماسه عظیم حسینی مرتبط بوده است.
• مروری مبتنی بر این نظریه که آنچه در آیات مذکور مورد اشاره قرار گرفته با حماسه حسینی مرتبط است:
1- در آیه 246 سوره بقره اینگونه بیان شده که:
گروهی از بنی اسرائیل به پیامبر زمان خود گفتند فرماندهی را برای ما معین کن تاتحت فرماندهی او در راه خدا قتال کنیم! (و چیزی شبیه حماسه حسینی را بنام قوم بنی اسرائیل در تاریخ ثبت کنیم و افتخار آن را نصیب خود نمائیم چرا که ما قوم برتریم و نباید قوم دیگری در نزد خدا و خلق خدا بیش از ما عزیز باشد و الگو و سرمشق دیگران شود) «أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
اما پیامبرشان (که از صفات و روحیات قوم بنی اسرائیل کاملا مطلع بود) به آنان گفت آیا (تعجب نمیکنید اگر) من به شما گمان ببرم که اگر به جنگ و قتال فرمان داده شوید به آن تن ندهید! (چرا که خدا و پیامبران خدا از صفات ناشایست قوم شما خوب آگاهند و میدانند به آنچه رضای خداست تن نمیدهید و بهانه تراشی میکنید) «قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا»
از آنچا که پیامبر آن زمان در تشریح و توصیف حماسه کربلای حسینی به دلایل وقوع یک چنین واقعه ای اشاره مینمود، آن گروه از قوم بنی اسرائیل نیز برای توجیه آغاز یک نبرد و بیان دلایل آن گفتند چرا قتال نکنیم در حالیکه (توسط قومی ستمگر) از سرزمین و فرزندانمان رانده شده ایم؟ (بر خواسته خود تاکید کردند و برای درخواست خود دلیل هم آوردند) «قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا»
اما وقتی فرمان قتال داده شد آنان (همانگونه که پیش بینی میشد طبق عادت اسلاف خود) از آن روی برگرداندند! «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»
2- در آیه 247 بیان گردیده که به هرصورت پیامبرشان با درخواست آنان موافقت نمود (چون باید یک اتمام حجت صورت میگرفت تا بعدا ادعا نکنند که به ما فرصت داده نشد و گرنه ما هم میتوانستیم) و فرماندهی بنام «طالوت» را برایشان برگزید که هرچند از اقوام سرشناس نبود و تمکن مالی نداشت ولی فردی بسیار دانا و نیرومند بود. اما آنان باز هم در این آزمون که باید تسلیم امر خدا باشند شکست خوردند و بهانه گرفتند که چرا کسی را از میان خود ما که برتریم و شایسته تریم و مال و اموال بیشتری داریم به فرماندهی مان برنگزیدی؟ «وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّىٰ يَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْکَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» «و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است»».
3- بر اساس آنچه در آیه 248 بیان گردیده به اذن خدا گروهی از ملائک، صندوق عهد را که محتوی میراث پیامبران پیشین بوده و مایه قوت قلب بنی اسرائیل بود و بنی اسرائیل به آن ایمان داشتند و در اختیار داشتن آن را ضامن پیروزی بر دشمنان میدانستند برای آنان آوردند و خود ملائک خدا آن را برایشان حمل میکردند که امتیاز بسیار ویژه ای برای آنان محسوب میشد و موجب تقویت روحیه و دلگرمی شان میشد. از طرفی در این آیه از این معجزه بزرگ به عنوان علامت برحق بودن فرماندهی طالوت یاد شده تا حجت خدا و رسولش بر بنی اسرائیل تمام شود و آنان به واسطه این نشانه در تایید فرماندهی او از جانب خدا تردید نکنند و بازهم مثل همیشه در کار خدا بهانه تراشی نکنند(ولی آن قوم متکبر و لجوج و ناسپاس بازهم قدر این موهبات الهی را نمیدانستند و تسلیم امر خدا نبودند) «وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْکِهِ أَنْ يَأْتِيَکُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَکِينَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِکَةُ إِنَّ فِي ذَٰلِکَ لَآيَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» «و پیامبرشان به آنها گفت: «نشانه حکومت او، این است که صندوق عهد به سوی شما خواهد آمد. (همان صندوقی که) در آن، آرامشی از پروردگار شما، و یادگارهای خاندان موسی و هارون قرار دارد؛ در حالی که فرشتگان، آن را حمل میکنند. در این موضوع، نشانهای (روشن) برای شماست؛ اگر ایمان داشته باشید».
یکی از ابعاد قابل توجه این موضوع اینست که مطابق برخی روایات و مقاتل، در واقعه عاشورا امام حسین (ع) به ملائک و اجنه اجازه ندادند در نبرد شرکت کنند ( بدین معنی که چون تقدیر خدا بر شهادت آن حضرت در این آزمون است به آنچه خدا برایش تقدیر نموده تسلیم و راضی است و بر این بلا و مصیبت صبر میکند و از ملائک و جنیان خواست اقدامی نکنند) اما در این نبرد گروهی از ملائک به اذن خدا برای دلگرمی و پشتیبانی از لشگریان بنی اسرائیل (تحت فرماندهی طالوت) حضور یافته بودند.
4- در آیه 249 به موضوعی بسیار ویژه اشاره شده که میدانیم بخش لاینفکی از واقعه عاشورای حسینی است:
«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» «و هنگامی که طالوت سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش میکند؛ (هر چند زمانی که به آن نهر رسیدید بسیار تشنه هستید) آنهایی که از آن بنوشند، از من نیستند؛ و آنها که (حتی) طعم آن را نچشند از من هستند؛ مگر اینکه کسی با دست خود مشتی از آن برگیرد». جز عده کمی، همگی از آن آب نوشیدند. سپس هنگامی که او، و افرادی که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمی نفرات خود، ناراحت شدند؛ و عدهای) گفتند: «امروز، ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت کنندگان) است».
در این آیه گفته شده که طالوت به سپاهیانش میگوید خدا آزمونی را برایتان مقدر فرموده که باید برای کسب رضای خدا به آنچه مشیت خداست تن در دهید (یعنی حال که لشگریان بنی اسرائیل طی چند مرحله نتوانسته اند آزمونهای الهی را بخوبی پشت سر گذاشته و مطابق ادعایشان حماسه ای در حد حماسه حسینی خلق کنند و رضایت خدا را کسب کنند حداقل بخشی از حماسه عاشورا که برگرفته از عطش اصحاب حسین (ع) در روز عاشورا و به ویژه انعکاسی از حماسه ابوالفضل العباس (ع) است را به اجرا بگذارند).
طالوت به لشگریانش میگوید که مشیت الهی در این آزمون اینست که وقتی به نهر آب رسیدید هرچند خسته و تشنه اید و به شدت به نوشیدن آب وسوسه میشوید اما باید از نوشیدن و حتی مزمزه کردن آب بپرهیزید (همچون حسین (ع) و اصحاب حسین (ع) در عاشورا).
اما نکته بسیار قابل تأمل، ادبیاتی است که طالوت در بیان این حکم الهی بکار میبرد. او که از جانب خدا بعنوان فرمانده و مولای لشگریان منصوب شده به اذن خدا اینگونه به لشگریان فرمان میدهد که:
فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي - پس هرکس که از آب آن نهر بنوشد از من (از لشگریان خدا) نیست!
وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي - و هر کس که طعم آن آب را (حتی در حد مزمزه کردن و چشیدن) نچشد از من (از لشگریان خدا) است!
إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ - مگر کسی بخواهد با دست خود مشتی از آن آب برگیرد!
در شرط سوم گفته نشده کسی که آن آب را بادست خود برمیگیرد بنوشد. بلکه در دو شرط قبلی بشدت تاکید شده آب را ننوشد و حتی مزمزه هم نکند که بخواهند حتی طعم آن را بچشد.
در حقیقت شرط سوم دارد میگوید اگر کسی میخواهد این آزمون را در مراحل بالاتری که مخصوص خواص است به انجام برساند تا بتواند رضایت خدا را بیشتر کسب کند، با دست خود مشتی از آب را برگیرد و به آن بنگرد و در حالیکه در این حالت با شدت بیشتری وسوسه میشود از نوشیدن و حتی مزمزه کردن آن بپرهیزد تا اجر و ثواب بیشتری ببرد!.
و در حقیقت این همان حماسه بزرگ حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز عاشوراست که از دوران قدیم هم برسر زبان انبیاء و اولیای خدا بوده و این گروه از بنی اسرائیل که میخواستند حماسه ای شبیه حماسه حسینی خلق کنند به آن آزموده شدند و خب البته که اکثر آنها در این آزمون موفق نشدند و فقط عده اندکی رعایت کردند و در این آزمون الهی موفق شدند که سرانجام هم همان عده اندک توانستند بر دشمن غلبه یابند.
در این نبرد، شاخص ترین الگوی افراد با ایمان که با وجود کمی نفرات بر دشمنان غلبه یافتند حضرت داود (ع) بود که در آن هنگام جوانی با ایمان و شجاع بود و در برابر قوی ترین عضو سپاه دشمن که کسی یارای مقابله با او را نداشت (جالوت) به تنهایی ایستاد و سنگی را به پیشانی او زد که موجب هلاکت وی گردید و این ماجرا هم به نوبه خود حکایت مفصلی دارد که در ابعاد مختلف قابل تأمل است.
• پس از این ماجرا قوم ملعون بنی اسرائیل با آن پیامبر زمان خود (شموئیل) چه کردند؟
این مطالب از سایت ویکی فقه اقتباس شده است:
علامه مجلسی از حضرت امام رضا (ع) روایت میکند که فرمود: «حضرت سموئیل که صادقالوعد معرفی شده است .... و قوم او به جرم این دعوت و هدایت، او را گرفتند و پوست سر و صورت او را کندند. جبرئیل بر او نازل شد و او را تسلیت داد و وعده عذاب قوم او را داد»!!.
اما حدیثی در کتاب علل الشرائع از ابن ابی عمیر و محمد بن سنان، از شخصی که نام برده، از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده که فرمود: «اسماعیلی که خدای (عزّوجلّ) در کتاب خود دربارهاش فرموده «وَاذْکُرْ فِي الْکِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَبِيًّا» (مریم - 54) اسماعیل فرزند ابراهیم نیست بلکه پیغمبری دیگر از انبیاء بوده که خدای (عزّوجلّ) به سوی قومش مبعوث نمود، و مردمش او را گرفته و پوست سر و رویش را کندند، پس فرشتهای نزدش آمده گفت: خدای (عزّوجلّ) مرا نزد تو فرستاد تا هر امری داری اطاعت کنم، گفت: من باید به دیگر انبیاء اقتداء داشته و آنان را اسوه خود قرار دهم.»
این معنا را به سند خود از ابوبصیر از امام صادق (علیهالسّلام) نیز روایت کرده که در آخر آن آمده: «من باید حسین (علیهالسّلام) را اسوه خود قرار دهم.»
با بررسی اینگونه روایات و تفاسیر میتوان اینگونه تعبیر نمود که موضوع آیات 246 تا 251 سوره بقره با ماجرای ذبح عظیم و شهادت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا مرتبط بوده است.
بدین معنی که آن گروه از قوم ملعون بنی اسرائیل وقتی ذکر مصیبت اباعبدالله الحسین (ع) را از حضرت اسماعیل صادق الوعد (ع) شنیدند به مقام حسین ابن علی (ع) و اصحاب و یارانش حسادت ورزیدند و به پیامبر زمانشان گفتند ما - فرزندان اسحاق و یعقوب (ع) - قوم برتریم و در پیشگاه خدا گرامی تریم و اگر خدا به ما فرصتی بدهد میتوانیم حماسه ای برتر از حماسه حسین (ع) - که از نسل اسماعیل ذبیح (ع) است - را در راه خدا رقم بزنیم!!.
و ادامه ماجرا که بیان نمودیم و دست آخر آنچه اثبات گردید خباثت ذاتی آن گروه ملعون از قوم بنی اسرائیل بود.
• در برخی روایتها و تفاسیر گفته اند که آن پیامبری که در آیه 246 گفته شده بنی اسرائیل از او خواستند فرماندهی برایشان تعیین کند تا به جنگ دشمنان خدا بروند پیامبری از نسل فرزندان یعقوب نبی (ع) بوده و نامش «شموئیل» یا «اشموئیل» بوده که به عربی «سموئیل» یا «اسماعیل» تلفظ میشود و در قرآن از او با صفت «صادق الوعد» یاد شده است.
«وَاذْکُرْ فِي الْکِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَبِيًّا» «و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!» (مریم - 54)
• دستور خداوند متعال به پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) مبنی بر ذکر کردن یاد و نام اسماعیل صادق الوعد (ع) در کتاب قرآن از جهات متعددی قابل تأمل است:
- حضرت اسماعیل صادق الوعد (ع) - همچون بسیاری دیگر از انبیاء و اولیای خدا - ذاکر امام حسین (ع) بود و برای ارشاد قومش آنها را به الگو گرفتن از حسین (ع) و اصحاب باوفایش دعوت میکرد.
- ذکر نام و یاد حضرت اسماعیل صادق الوعد (ع) مستلزم مرور وقایع دوران زندگانی او (که در قرآن و روایات به آن اشاره شده) است که به نحو کاملا روشنی با حماسه کربلای حسینی مرتبط است و اینکه آن حضرت به همین جهت مورد کینه و حسد دشمنان خدا قرار گرفت و به شهادت رسید و در هنگام شهادت فرمود که در این مصیبت به حسین (ع) اقتدا مینماید.
- پیامبرانی که با توسل به نام و یاد حسین (ع) دچار مصیبت شده و به شهادت رسیدند در پیشگاه خدا ارج و منزلتی خاص دارند.
- نام و یاد حسین (ع) و اصحاب باوفایش در تمام طول تاریخ برسر زبان ملائک و انبیاء و اولیای خدا بوده است.
- آزمون عظیم عطش و تشنگی در کربلای حسین (ع) از آزمونهای شاخص و خاص خدا برای برجسته کردن عظمت این حماسه بزرگ تاریخ خلقت بوده است.
- قوم بنی اسرائیل با آن همه ادعا نتوانستند از عهده آزمون عطش و تشنگی در راه خدا برآیند.
- حماسه حضرت ابوالفضل العباس (ع) در کربلا مورد عنایت خاص خدا و ملائک خدا بوده و پیامبران الهی از آن مطلع بوده اند و از آن یاد میکرده اند.
- نزول قرآن قبل از عاشورای حسینی بوده است. فلذا آنچه حضرت عباس (ع) در کربلا بدان عمل نمود مطابق نص این آیات بوده است.
- ویک نکته مهم دیگر اینکه شجره خبیثه یهود از گذشته های دور میدانستند و خبر داشتند که حماسه حسینی در کربلا اتفاق خواهد افتاد و بر اساس آنچه از پیامبران پیشین شنیده بودند تا حد زیادی از کم و کیف حوادث روز عاشورا اطلاع داشتند.
فلذا به رسم نیاکان پلید خود، در روز عاشورا از سر لجاجت و عناد با دین خدا و پیامبران و اولیای الهی هرچه توانسته بودند تدارک دیده بودند تا به نحوی در اجرا و یا عدم اجرای وقایع روز عاشورا تأثیر بگذارند.
بطور مثال مطابق آنچه در مقاتل نقل شده و به کرات بازگو شده، این نکات در ماجرای حماسه سقای دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) قابل تأمل است:
- 4000 تیر انداز برای ممانعت از حماسه حضرت عباس گمارده بودند تا از وقوع این وعده خدا که در قرآن هم به آن اشاره شده جلوگیری کنند. که البته دست آخر آنچه خواست خدا بود به وقوع پیوست و سپاهیان یزید (=دانش آموختگان شجره خبیثه یهود) موفق نشدند مانع او شوند و حضرت عباس (ع) آنچه را بدان مأمور شده بود به انجام رساند.
- سپاهیان یزید قبل از به شهادت رساندن حضرت عباس (ع) ابتدا دستان او را قطع کردند. چرا که او با آن دستها به آن وعده خدا عمل کرد و مشتی از آب نهر فرات را برگرفت و ننوشید و حتی مزمزه هم نکرد که بخواهد حتی طعم آن را بچشد!.
- مشک آب او را هدف قرار دادند تا به تلافی آن آزمونی که طالوت به اذن خدا آنها را به آن آزموده بود نگذارند امروز کسی از یاران امام آب بنوشد.
- با گرزی سهمگین پیشانی عباس (ع) را هدف قرار دادند تا تلافی آن سنگی باشد که داود نبی (ع) در آن نبرد بر پیشانی جالوت زد و او را به هلاکت رساند.
- و ....
أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ
السلام علیک یا قمر بنی هاشم
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین یوم الورود
محمد تقی جمالی
عاشورای 1443 ه.ق
28 مرداد 1400 ه.ش
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |