تفسیر آیه 107 سوره صافات و فدیناه بذبح عظیم چیست؟
شرحی بر آیه 107 سوره صافات : وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ
- معنی تحت اللفظی کلمات آیه:
وَ = حرف ربط
فَدَینا = ما فدا کردیم (فدیه دادیم، فدا کردیم، به عبارت بهتر در عوض یک کار مکروه کاری کردیم که بهتر است)
هُ = ضمیر سوم شخص مفرد (ــَ ش، او را، آن را)
بـِ = حرف ربط
ذِبحٍ عَظیمٍ = ذبحی بزرگ
بر اساس دستور زبان، چه در لفظ عربی و چه در معنای فارسی میتوان از این آیه، دو معنای کاملا متفاوت ارائه نمود:
یکی اینکه بگوییم «و ما ذبحی بزرگ را فدای آن کردیم» و دیگر اینکه بگوییم «و ما آن را فدای ذبحی بزرگ کردیم» که سبب این اختلاف در ترجمه، برداشتی است که از ضمیر «هُ» در فعل «فدیناه» حاصل میشود. مسلماً این دو معنی کاملا متضاد است و برای تشخیص ترجمه و تفسیر صحیح آیه و برداشت درست مطلب باید به ماجرایی که در آیات قبل مورد اشاره بوده دقت کنیم تا بتوانیم بگوییم کدام معنا مد نظر است.
برای درک بهتر معنای این آیه شریفه اولین نکته ای که باید مد نظر قرار بدهیم این است که «ذبح عظیم» یک حقیقت بسیار مهم و اساسی در پیشگاه خداست که در طول تاریخ خلقت از جانب خدا و ملایک وحی بطور خاص به ماجرای شهادت اباعبدالله الحسین (ع) اطلاق میشده است. اهمیت و عظمت این حقیقت در پیشگاه خدا به حدی است که نمیتوان تصور نمود فدای چیز دیگری شده باشد و بلکه بالعکس اگر بگوییم جادارد همه عالم به فدای او بشود چندان گزاف نگفته ایم (اینکه چرا خدا برای هدایت بشر چنین حکمتی مقدر فرموده که فرزند اشرف مخلوقاتش اینچنین ذبح شود جای بسی بحث و تامل دارد).
همچنین شایسته توجه است که یکی از مهمترین شروط ترجمه صحیح این آیه قبول داشتن ولایت محمد و آل محمد (ص) است و به همین سبب آنچه موجب اختلاف در ترجمه ها گردیده انحراف جعیت زیادی از مسلمانان در موضوع قبول ولایت است که مسبب آن فتنه انگیزی نسل و نسبی خبیث در میان پیروان دین خدا بوده است. و در نقطه مقابل به سبب ارجحیت حفظ وحدت بین جامعه بزرگ مسلمانان بهترین روش تبیین اینگونه معارف آگاهی بخشی به شیوه موعظه حسنه و بدون تنش زایی است که باید رعایت شود.
- در آیات قبل، ماجرا چگونه بیان شده است؟
آیات 83 تا 111 سوره مبارکه صافات در مجموع، فرازهای به هم پیوسته ای از یکی از ابعاد مهم زندگانی حضرت ابراهیم (ع) را بیان میفرماید.
در آیه 100 سوره صافات بیان شده که حضرت ابراهیم (ع) از خدا میخواهد مقامی از مقامات صالحین را نصیب وی بفرماید:
«رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» «پروردگارا (مقامی) از (مقامات) بندگان صالح به من ببخش»
صالحین در مکتب الهی بطور خاص به محمد و آل محمد (ص) اطلاق میشود که به خواست خدا کار اصلاح جهان و خلق جهان به دست توانای آنان انجام میپذیرد چرا که به منبع علم مطلق پروردگار عالمیان متصل اند.
آغاز رسالت ابراهیم (ع) با تشرف به دین اسلام و مذهب تشیع:
برای درک اینکه حضرت ابراهیم (ع) تا چه اندازه محمد و آل محمد (ص) را میشناخته و در این ماجرا چه درخواستی از خدا داشته لازم است به آیه 83 این سوره مراجعه کنیم.
در آیه 83 سوره صافات خداوند متعال میفرماید : «وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ» «و همانا ابراهیم از شیعیان اوست»
روایتی از امام جعفر صادق (ع) در تفسیر این آیه نقل شده که دلالت دارد بر اینکه جبرائیل امین (ع) در مکاشفه ای، انوار مطهر محمد و آل محمد (ص) و شیعیان آنها را که بر ساق عرش الهی نقش بسته است را به حضرت ابراهیم (ع) نشان داد و آن حضرت در باره ماهیت یک یک آن انوار مطهر از جبرائیل (ع) سؤال کرد و آگاهی یافت. آنگاه فرمود من ولایت محمد و آل محمد (ص) را میپذیرم (بحارالأنوار جلد 36 صفحه 151 حدیث 131).
نکته مهم در این روایت (و سایر احادیث از این دست که به احادیث نور مشهورند) اینست که بیان میدارد خداوند از اول خلقت اسامی محمد و آل محمد (ص) و شیعیان آنان را بر ساق عرش الهی به نحوی چشمگیر و نورانی ثبت نموده و اهل آسمان از بدو خلقت با آن انوار مطهر آشنا میشده اند.
همچنین ملایک وحی به اذن خدا در آغاز رسالت انبیاء و اولیـای الهی، اخباری از محمد و آل محمد (ص) به آنها میدادند و از همه آنان در باره قبول ولایت محمد و آل محمد (ص) عهد و پیمان میگرفته اند.
ابراهیم (ع) به چشم خود نور محمد و آل محمد را بر ساق عرش الهی دید:
اما در این روایت، امام صادق (ع) میفرماید فرشته وحی (جبرئیل) عرش الهی را به حضرت ابراهیم (ع) نشان داد و آن حضرت به چشم خود انوار محمد و آل محمد (ص) را که بر ساق عرش خدا نقش بسته بود مشاهده نمود و در باره ماهیت آن انوار از جبرئیل آگاهی گرفت. آنگاه حضرت ابراهیم (ع) ولایت پیامبر خاتم (محمد مصطفی (ص)) و اهل بیت گرامی او (علیهم السلام) را پذیرفت.
تاکید قرآن بر اینکه ابراهیم (ع) ولایت علی (ع) را پذیرفت و شیعه شد:
نکته مهم دیگر در این روایت منقول از امام صادق (ع) تاکید بر قبول ولایت امیرالمومنین علی (ع) از جانب ابراهیم (ع) است که میفرماید خدا او را (بنابر دعا و درخواست آنحضرت) از شیعیان علی (ع) قرار داد و اینست شأن نزول این آیه.
ابراهیم (ع) نور حسین (ع) را هم بر ساق عرش الهی دید:
همچنین موضوع قابل توجه دیگری که در این دست روایات مستتر است موضوع آشنایی انبیاء و اولیای الهی با نور حسین (ع) است که فرشتگان وحی راز ذبح مظلومانه آن حضرت بدست شقی ترین مخلوقات خدا را به آنان خبر میدادند و آنان همچون سایر اولیای الهی بر این مصیبت میگریستند و چون آگاهی میافتند که حسین (ع) به واسطه صبر و رضا و تسلیم در برابر این بلا و مصیبت چقدر در پیشگاه خدا صاحب عزت و مقام و منزلت است و با ایثار خونش چگونه باعث احیای دین خدا در سخت ترین شرایط میشود و خدا وعده داده هرکس به واسطه محبت او به درگاه خدا روی آورد به چه درجاتی دست خواهد یافت، به واسطه توسل به حسین (ع) به درگاه خدا تمسک میجستند و برخی حتی از خدا میخواستند بلایی همچون مصیبت حسین (ع) را قسمتشان بکند تا بلکه در پیشگاه خداوند به ارج و قرب بالاتری دست یابند.
ابراهیم (ع) دائماًٌ بر محمد و آل محمد (ص) سلام و صلوات میفرستاد:
حضرت عبد العظیم حسنی (ع) از امام هادی (ع) چنین روایت میکند که ایشان فرمودند:
«إنَّمَا اتَّخَذَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِیمَ خَلیلاً لِکَثرَةِ صَلاتِهِ عَلی مُحَمَّدٍ و أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام» «خداوند عز و جل، ابراهیم (ع) را دوست خود برگرفت؛ به سبب آنکه او بر محمّد و اهل بیتش (ص) بسیار درود میفرستاد».(علل الشرائع، جلد ۱، صفحه ۳۴)
دعا و رؤیای ابراهیم (ع) چه بود که از خدا خواست؟
حال با این اوصاف مجددا به آنچه در آیه 100 سوره صافات بیان شده نظر میاندازیم:
«رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» «پروردگارا (مقامی) از (مقامات) بندگان صالح به من ببخش»
اکنون با توجه به آنچه دریافته ایم میتوانیم این آیه را اینگونه معنا کنیم که حضرت ابراهیم (ع) نیز وقتی از ماهیت نور محمد و آل محمد (ص) بر ساق عرش الهی آگاهی یافت و دانست که نور حسین (ع) در شناخت حق و باطل و آگاهی بخشی خلق خدا چه معجزه ای میکند و رمز و راز این حماسه در چیست، آن چنان حالی پیدا کرده بود و پیوسته آرزو داشت فرزندی همچون حسین (ع) داشته باشد که هرگاه شرایط به خواست خدا اقتضا کرد حاضر شود در راه خدا ذبح شود و با ایثار خونش دین خدا را احیا کند.
برخی مفسرین در تفاسیر قدیمی با بهره گیری از برخی روایات تحریف شده اهل کتاب، اینگونه بیان نموده اند که مقصود حضرت ابراهیم (ع) در این درخواست از خدا، طلب فرزند بوده و به درگاه خدا نذر کرد که اگر حاجتش برآورده شود آن فرزند را در راه خدا ذبح کند!؟
برای نمونه ببینید در تفسیر قدیمی «کشف الاسرار و عدة الابرار» ابوالفضل رشيد الدین ميبدی مشهور به تفسير خواجه عبدالله انصاری این مطلب چگونه بیان شده است:
شاید با توجه به آنچه در مجموعه این آیات بیان شده بتوانیم این آرزوی حضرت ابراهیم (ع) را در سطحی بالاتر و عقلانی تر و با بیانی شیوا تر تفسیر و معنا کنیم.
به یک مثال توجه بفرمایید:
پادشاهی خواب دید تمام دندان هایش ریخته است.
خوابگزاری احضار کردند تا این خواب را تعبیر کند.
خوابگزار گفت تعبیر اینست که همه فامیل و فرزندان پادشاه بزودی خواهند مرد!.
پادشاه بسیار ناراحت شد و او را توبیخ نمود!.
باز خوابگزار دیگری را احضار کردند تا ببینند تعبیر او از این خواب چیست؟
خوابگزار دوم دید که اولی درست تعبیر کرده اما بیان خوبی نداشته. لذا با بیانی بهتر که به مذاق شاهانه خوش بیاید گفت: تعبیر این خواب اینست که به خواست خدا پادشاه عمری طولانی تر از همه اقوام و فرزندانش خواهند داشت.
پادشاه از این تعبیر خشنود شد و او را گرامی داشت.
حال ما هم میخواهیم همینگونه بگوییم که هرچند تعبیر ما نیز از معنای آیه همان است اما میخواهیم آن تعبیر مورد اشاره در تفاسیر قدیمی ذیل آیه 100 سوره صافات: «رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» «پروردگارا (مقامی) از (مقامات) بندگان صالح به من ببخش» را با بیانی شیوا تر بیان کنیم که با منطق خدا و پیامبران الهی سازگاری بیشتری داشته باشد.
یعنی اینکه بگوییم حضرت ابراهیم (ع) در این درخواست از خدا میخواهد به او مقامی همچون مقام پدر آن شهیدی را اعطا کند که "ذبح عظیم" نامیده میشود. پدری که به توفیق الهی فرزند نور چشمی اش را بگونه ای تربیت خواهد کرد تا بنا بر مشیت الهی در هر زمان که خدا مقدر فرمود راضی شود در راه خدا از جان خود بگذرد تا دین خدا احیا شود.
و بلکه از آن بالاتر چون ابراهیم نبی (ع) نور حسین (ع) را بر ساق عرش الهی دیده بود و از اسرار آن خبر یافته بود آرزو داشت حال که بر اساس مشیت الهی قرار است روزی حسین (ع) از نسل ذریه ای پاک به دنیا بیاید خدا بر او منت بگذارد و تقدیر کند حسین (ع) یا به عبارت دیگر آن ذبح عظیم موعود را از ذریه ابراهیم (ع) بدنیا بیاورد تا بدین سان ذبح حسین (ع) ذبح فرزند ابراهیم نیز محسوب شود و ابراهیم (ع) نیز به مقام پدری چنین شهید والا مقامی دست یابد.
یعنی اینکه بگوییم ابراهیم نبی (ع) مقامی همچون مقام حضرت علی (ع) که هم امام مردم و هم پدر ذبح عظیم (= شهید راه خدا) است را از خدا طلب میکند. نه اینکه تعبیر کنیم گفته باشد نذر میکنم اگر خدا به من فرزندی داد او را برای خدا ذبحش خواهم کرد. چون این گفتمان در شأن و منزلت انبیاء و اولیای الهی و بویژه شخصیتی همچون ابراهیم نبی (ع) که خدا مقام امامت مردم را به او عنایت فرموده نیست.
خب کاملا معلوم است که لازمه این درخواست از درگاه خدا این است که ابراهیم و همسر و فرزندانش (علیهم السلام) ثابت کنند آیا چنین شایستگی و اهلیت و ظرفیتی دارند که خدا چنین شرافتی را به آنها اعطا کند؟
البته خدا خودش بهتر از احوال همه بندگان و به ویژه رسولانش آگاه است اما موضوع اینست که باید این ظرفیت و اهلیت ابراهیم و خاندانش (علیهم السلام) طی آزمونهایی بزرگ و چشمگیر به اطلاع همه مردم در همه اعصار و دورانها رسانده شود تا همه بدانند که ابراهیم وخاندانش (علیهم السلام) که بودند که خدا چنین شرافتی به آنها داد و چنین بار امانتی را به آنان سپرد.
لذا در آیات بعد میبینیم که خدا حضرت ابراهیم (ع) را به پسری صبور بشارت میدهد تا پدر و پسر (و همچنین مادر) بتوانند در آزمونهایی بس بزرگ به همه مردم در همه دوران ها نشان بدهند که رمز و راز توفیق کسب این شرافت در چیست؟
- آیه 101 سوره صافات: «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ» خداوند پس از این آرزو و درخواست حضرت ابراهیم (ع)، بشارت پسری جوان و صبور را به وی داد.
- آیه 102 سوره صافات: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ» زمانی که آن پسر به سن سعی (سن بلوغ و توانایی کار و کوشش) رسید (و البته پدر و مادر و فرزند در این مدت آزمونهای سخت دیگری را پشت سر گذاشته بودند) نوبت به یکی از سخت ترین آزمونهای الهی رسید.
حضرت ابراهیم (ع) طی چند شب خوابهایی میدید که از تعبیر آنها اینگونه برداشت نمود، گویا خداوند متعال اراده فرموده او و فرزندش مراتب رضا و تسلیم در برابر مشیت الهی و بالاخص در موضوع آمادگی ایثار و ذبح شدن در راه خدا (بنا بر مشیت الهی) را به اثبات برسانند.
لذا پس از اینکه به یقین رسید آنچه در خوابهایش دیده مبتنی بر مشیت الهی است، موضوع را با فرزندش اسماعیل (ع) درمیان گذاشت و نظر فرزندش را پرسید. (چرا که فرزند نیز میبایست با آگاهی کامل و درک شرایط، مراتب رضایت قلبی و تسلیم در برابر مشیت الهی را نشان میداد).
- ادامه آیه 102 سوره صافات: «قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» فرزند که تربیت شده ابراهیم نبی بود (ع) و همچون پدر و مادر بزرگوارش همیشه در برابر خواست و مشیت الهی تسلیم محض بود بدون درنگ پاسخ داد: «ای پدر آنچه را (که از جانب خدا) مامور انجام آن شده ای انجام بده که مرا (در برابر این آزمون سخت الهی) شکیبا (و تسلیم) خواهی یافت».
- آیه 103 سوره صافات: «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ» پس هنگامی که پدر و پسر (هردو) «تسلیم» امر خدا شدند و پدر پیشانی (جبین) پسر را برخاک گذاشت تا اورا ذبح کند؛
- آیه 104 و 105 سوره صافات: «وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ» «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» از جانب خدا (به واسطه فرشته وحی) ندایی به ابراهیم نبی (ع) رسید که دست نگهدار ای ابراهیم!. چرا که تو آن رؤیایت را تحقق بخشیدی. (به عبارتی دیگر، صداقت خود را در برابر آنچه در زمانی که از خدا فرزند میطلبیدی و در رؤیاهایت به آن میاندیشیدی نشان دادی). و اینگونه است که ما به بندگان نیکوکار پاداش میدهیم. (پاداش در برابر موفقیت در آزمون داده میشود و بزرگی و اهمیت پاداش نیز به خلوص نیت بندگان و توانایی جلب رضایت خدا بستگی دارد. پس خدا میخواهد پاداشی بدهد که در شأن رفتار بسیار پسندیده ابراهیم واسماعیل و هاجر (علیهم السلام) باشد).
- آیه 106 سوره صافات: «إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِين» خداوند در این آیه تأکید میکند که این امر همان آزمون روشنگر و تبیین کننده بود! (که خدا از شما انتظار داشت. و شما پدر و مادر و فرزند به بهترین نحو ممکن مراتب و درجات عالی «تسلیم و رضایت محض در برابر خواست خدا» را دربرابر دیدگان همه مردم تا آخر تاریخ دنیا از خود نشان دادید).
- آیه 107 سوره صافات: «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» «و ما فدیه دادیم آن را به ذبحی عظیم».
- ترجمه و تعبیر صحیح تر آیه « وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ » چیست؟
با این تفاصیلی که بیان شد اکنون بهتر مشخص میشود که کدام تعبیر صحیح تر است و باید بگوییم چه چیزی فدای چه چیزی شده است.
بهتر است بگوییم ضمیر «هُ» در فعل «فَدَیناهُ» به آرزوها و رویاهای شیرینی که ابراهیم نبی (ع) یک عمر در سر میپروراند بر میگردد. نذر و نیاز و دعا و رؤیا و آرزوی ابراهیم (ع) فدای ذبح عظیم (حسین (ع)) شد. یعنی استجابت خواست و دعای ابراهیم (ع) به ماجرای ذبح عظیم (اباعبدالله الحسین(ع)) نسبت داده شد!.
چگونه؟ اینگونه که خداوند منان مقدر فرمود حسین (ع) از ذریه ابراهیم و هاجر و اسماعیل (علیهم السلام) به دنیا بیاید!. همان تعبیری که در باب تفسیر آیه 100 سوره صافات بیان نمودیم. یعنی اینگونه بگوییم که حضرت ابراهیم (ع) در این درخواست «رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» یعنی «پروردگارا (مقامی) از (مقامات) بندگان صالح (محمد و آل محمد (ص)) به من ببخش» از خدا میخواهد، حال که بر اساس مشیت الهی قرار است روزی حسین (ع) از نسل ذریه ای پاک به دنیا بیاید خدا بر او منت بگذارد و تقدیر کند او را از نسل فرزندان ابراهیم (ع) بدنیا بیاورد. یعنی اینکه بگوییم ابراهیم نبی (ع) مقامی همچون مقام حضرت علی (ع) که هم امام مردم و هم پدر ذبح عظیم (= شهید راه خدا) است را از خدا طلب میکرد. واکنون پس از این آزمونهای سخت و روشنگرانه خدا دعای او را استجابت نمود و حسین (ع) را در ذریه فرزندان ابراهیم و هاجر و اسماعیل (علیهم السلام) مقدر فرمود و ابراهیم را علاوه بر مقام پدری چنین شهیدی به مقام امامت مردم هم نایل نمود:
«وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (بقره 124) «هنگامی که خداوند، ابراهیم را در امور گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!».
و بلکه بالاتر از دعاهای ابراهیم (ع) همه خاندان عصمت و طهارت یعنی محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم) را از ذریه ابراهیم و هاجر و اسماعیل (علیهم السلام) مقدر فرمود که شرافتی بس بزرگ برای ابراهیم و هاجر و اسماعیل (علیهم السلام) است.
الرّضا (ع): فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ فَدَیْتُ جَزَعَکَ عَلَی ابْنِکَ إِسْمَاعِیلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِیَدِکَ بِجَزَعِکَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَکَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ
از امام رضا(ع) روایت شده: خداوند وحی فرمود: «ای ابراهیم! همانا فدیه دادم خون دل خوردن و بیتابیات بر پسرت اسماعیل را در صورتیکه به دست خود ذبحش میکردی با بی تابیات بر حسین و کشته شدنش و (همچنین) بالاترین درجات پاداشی که برای ثواب گیرندگان بابت این مصیبت مقرر نموده ام را بر تو واجب ساختم. و اینگونه است که خدا فرمود : وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ (بحار الأنوار، ج۱۲، ص۱۲۴/ الخصال، ج۱، ص۵۸/ عیون أخبارالرضا ج۱، ص۲۰۹)
اما در حالت دیگر اگر بخواهیم "ذبح عظیم" را به ضمیر "ه" در فعل "فدیناه" نسبت بدهیم و ترجمه دیگر این آیه را که عکس ترجمه قبلی است مد نظر بگیریم، در آن صورت باید بگوئیم "ذبح عظیم" فدای آرزوها و رؤیاهایی که ابراهیم نبی (ع) یک عمر در سر میپرورانده شده است.
این تعبیر باتوجه به آنچه در آیات قبلی بیان گردیده خیلی سنگین است و شرط پذیرش آن این است که اثبات شود جایگاه و مقام حضرت ابراهیم (ع) در پیشگاه خدا به اندازه ای بالا بوده که خداوند منان راضی گردیده چنیین منتی بر او گزارده و ذبح عظیم (= شهادت اباعبدالله الحسین(ع)) را به آرزوها و دعاهای آن حضرت فدیه دهد.
البته هرچند در سیره و سنت رسول اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت (صلوات الله علیهم) و همچنین آیات متعددی از قرآن کریم، آنچنان سفارشات مؤکدی به جایگاه والا و شاخص ابراهیم نبی (ع) شده است که شاید بتوان گفت چنین تعبیری هم میتواند دور از واقع نباشد اما باز هم این تعبیر آنقدر سنگین است که حتی اگر صحیح هم باشد باید به صراحت از ناحیه امام معصوم بیان شود.
شاید هم بتوانیم اینگونه ترجمه کنیم که نگوئیم حسین (ع) فدیه قرار گرفته است بلکه بگوئیم "ماجرای شهادت" ابا عبدالله الحسین (ع) فدیه آرزوهای ابراهیم (ع) شده است. چون هرچند ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) داشتند کاری را میکردند که نهایت خلوص و صداقت خود را درباره آنچه به درگاه خدا آرزو کرده بودند با بهترین شیوه ممکن به نمایش بگذارند و فی الواقع عملی بالاتر از این در ذهنشان متصور نبود، اما خدا گزینه بسیار بهتری را فدیه (جایگزین) آن نمود که اختیار فدیه کردنش فقط با خود خدا بود. و اینچنین بود که این ماجرا در نهایت مبدل به حماسه ای بزرگ در طول تاریخ خلقت میگردید که چراغ هدایت و کشتی نجات مردم شود.
ابراهیم (ع) پیامبری بسیار والا مقام بود که خدا به او مقام امامت مردم را اعطا کرد و همگان را به الگو گرفتن از رفتارهای او امر نمود. و اگر این فدیه از جانب خدا صورت نمیگرفت ممکن بود در آینده افراد و جریاناتی به عنوان الگو گرفتن و تقلید از رفتار ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام)، آئین ها و سنتهایی را بدعت بگذارند که در دین خدا ناپسند است و موجب فساد و گمراهی میشود.
البته دقت در این نکته ضروری است که خدا ابراهیم نبی (ع) را مأمور نموده بود کاری کند تا بالاترین درجه صداقت و خلوص نیت خود را در انظار مردم به اثبات برساند و بدین سبب همگان از ظرفیت و اهلیت او و اهل بیتش برای کسب این شرافت بسیار بزرگ آگاه شوند. (یعنی اینکه مردم دلیل این مشیت الهی را درک کنند که به چه سبب خدا مقدر فرمود ذریه محمد و آل محمد (ص) از نسل ابراهیم و هاجر و اسماعیل (علیهم السلام) باشد) و این کاری که او با همدلی و رضایت فرزندش به آن اقدام کرد بهترین و برترین روشی بود که خدا آن را در بالاترین مراتب از آنان پذیرفت و درباره آن فرمود «إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِين» (همانا که این همان آزمون روشنگرانه و تبیین کننده بود! (صافات - 106)) لیکن خداوند حکیم و دانا، حقیقتی عظیم تر را فدیه آن قرار داد که در میان همه اهل آسمان و زمین مقبول افتاد.
تدبر و تأمل در ابعاد مختلف این ماجرا موجب هدایت مردم و خنثی شدن فتنه های اقوام خبیثی میشود که هزاران سال است سعی در تحریف دین خدا نموده اند.
گوسفندی که ابراهیم ذبح کرد:
پس از این آزمون تبیین گر و روشنگرانه، جبرئیل امین (ع) گوسفندی را (کبش یا قوچ یا میش) نشان ابراهیم (ع) داد و گفت آن را (به شکرانه این موهبت بزرگ الهی) ذبح کند.
روایات متعددی درباره خصوصیات آن گوسفند نقل شده است که بر استثنایی و خاص بودن آن دلالت دارد. از جمله:
امام رضا (ع): هنگامی که ابراهیم خواست اسماعیل را ذبح کند، خداوند متعال قربانی عظیمی را فدایی او کرد. گوسفندی سیاه و سفید را که در چمنزار میخورد و در چمنزار میآشامید و در چمنزار مینگریست و در چمنزار راه میرفت و در چمنزار سرگین میانداخت و در چمنزار فربه شده بود [و هیچ کس آن را ندیده بود] پیش از آن چهل سال در باغهای بهشت چریده بود و از هیچ گوسفند مادهای زاییده نشده بود، بلکه خداوند متعال به او فرمود هست شو! و او آفریده شده بود تا فدایی اسماعیل شود تا روز قیامت. (بحار الأنوار، ج۱۵، ص۱۲۸)
ابنعبّاس (پسر عموی پیامبر و علی (صلوات الله علیهم) و از شیعیان علی(ع)) روایت میکند: این قوچ همان قوچی بود که هنگام قربانی دادن از هابیل پذیرفته شد. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۶۷۶)
معاویة بن عمار از امام صادق (ع) روایت میکند: آن قوچ از آسمان بر روی کوهی نازل شد که در سمت راست مسجد منی واقع است. آن قوچ در سیاهی غذا میخورد و در سیاهی راه میرفت و شاخدار بود. از حضرت پرسیدم: «چه رنگی بود»؟ حضرت پاسخ داد: «سفید آمیخته با سیاهی و رنگ خاک بود». (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۶۷۸/ بحار الأنوار، ج۱۲، ص۱۲۷)
تکبیر گفتن ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) پس از این مژده بزرگ:
ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) پس از شنیدن این مژده بزرگ و غیر قابل توصیف به وجد آمدند و تکبیر گفتند و خدا را شکر کردند از اینکه بهترین و مقبول ترین تقدیر را برایشان رقم زد.
ذکر این تکبیرها نیز از مناسکی است که بر مسلمانان فرض گردیده است. به ویژه در مناسک حج و عید سعید قربان.
اَللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَ اللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ، و للهِِ الْحَمْدُ، اَللهُ اَکْبَرُ عَلى ما هَدانا; اَللهُ اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاَْنعامِ; وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أبْلانا
خدا بزرگتر از توصیف است معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است و ستایش خاص خداست خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمایى کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزیمان کرد از چهار پایان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاص خداست براى آن که آزمود ما را.
میراثی که برای آیندگان به یادگار گذاشته شد:
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «کُلَّ غلامٍ رَهینةٌ بِعَقیقَتِهِ» هرکودکی با عقیقه اش بیمه میشود. (کنز المعال- ج 16)
حضرت امام صادق(ع) میفرمایند: «کُلُ مُولُودَ مُرتَهِنٌ لِعَقیقَتِهُ فکّه والَداِه اوترکاه» هر نوزادی در گرو عقیقه اش است خواه والدین عهدۀ نوزاد را از عقیقه آزاد کنند یا نه. (مستدرک الوسائل- ج 15)
همچنین مرسوم است مؤمنان به شکرانه نعمتهای خاصی که خدا به آنان میبخشد مطابق این سنت ابراهیمی گوسفندی (چهارپای حلال گوشتی) ذبح میکنند و با آن گروهی را اطعام میکنند.
دلیل ترجمه ذبح عظیم به گوسفند چیست؟
همانگونه که اشاره شد اگر برخلاف تعبیر اول، "ذبح عظیم" را به ضمیر "ه" در فعل "فدیناه" منسوب نماییم، در نتیجه ترجمه آیه این میشود که "و ما ذبحی عظیم را فدای او کردیم".
آنچه که به وفور مشاهده میشود این است که اغلب برای تطبیـق دادن این ترجمه با مفهـوم این آیـه، واژه ذبح عظیم به نحوی ترجمه میشود که ربطی به موضوع قبول ولایت محمد و آل محمد (ص) نداشته باشد و شأن و منزلت آن در حد و اندازه ای باشد که در نظر شنوندگان، فدا شدن آن به پای آنچه منظور ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) بوده مقبول واقع شود.
در این روش، موضوع ذبح آن گوسفندی که پس از این آزمون الهی، خدا به ابراهیم (ع) نمایاند و به او امر فرمود آن را قربانی کند (تا شکرانه ای بر این موهبت بزرگ خدا باشد و از طرفی حقایق مهمی مثل "ذبح در راه خدا" و "قربانی کردن" و "قربانی شدن" در راه خدا برای همیشه بر سر زبانها باشد و مردم به تفکر و تدبر در آن فرا خوانده شوند) با معانی و مفاهیم دیگر این آیه آمیخته و حتی جایگزین شده است. بخصوص اینکه استناد به روایت هایی که ویژگی های خاص آن گوسفند را برشمرده مزید بر علت گردیده است.
محققین و دانشمندان متعددی از زوایای مختلف به این نحوه ترجمه و تفسیر حساسیت نشان داده و خرده گرفته اند و دربرخی تفاسیر به نظرات و سؤالات انتقادی آنان و همچنین پاسخهایی که به سؤالات آنان داده شده اشاراتی شده است که این مباحث در جای خود بسیار تأمل برانگیز است.
مثلا عده ای پرسیده اند چرا حقیقت بزرگ "ذبح عظیم" را به گوسفند ترجمه کرده اید؟ آیا عظمت ذبحی مثل گوسفند در پیشگاه خدا، همتای ذبح فرزند پیامبر خدا شمرده میشده که فدیه آن قرار بگیرد؟
و برخی در جواب اینگونه سؤالات از تطبیق دادن روایات متعددی که صفات آن گوسفند را بیان نموده است با مفاهیم دیگر بهره برده اند. مثل اینکه گفته اند به آن ذبح عظیم گفته شده چون آن گوسفند جثه عظیمی نسبت به سایر گوسفندان داشته! یا برخی گفته اند عظمت آن بخاطر این بوده که آن گوسفند از بهشت آورده شده! یا اینکه گفته اند این همان گوسفندی بوده که هابیل نذر درگاه خدا کرده بوده. عده ای گفته اند این گوسفند با فرمان "کن فیکون" خدا به ناگهان از عدم بوجود آمده! برخی گفته اند منظور از ذبح عظیم کشتار تعداد زیادی گوسفند در سنوات آتی بدست پیروان دین ابراهیم (ع) است و تعبیراتی دیگر از این قبیل که اعتراض برخی از محققین و دانشمندان به این تعبیرات نشان میدهد این ترجمه برایشان سؤال برانگیز و مبهم است و از این گونه معانی اقناع نمیشوند.
چرا ترجمه ذبح عظیم به گوسفند اقناع کننده نیست؟
همانگونه که در ابتدای گفتار با استناد به آیات و روایات بیان کردیم، ابراهیم نبی (ع) بنیانگذار دین همیشگی اسلام پس از واقعه طوفان نوح بود.
خداوند متعال از روی علم مطلق الهی شخصیتی را برای این امر مهم به رسالت برگزید که اهلیت و ظرفیت و توانایی این رسالت بزرگ را داشته باشد.
علوم بسیاری را نیز به او آموخت که افق دید وسیعی پیدا کند و نقشه راه را تا آخر دنیا برای رهروان و پیروان مکتب ابراهیمی ترسیم کند.
عرش الهی را مستقیما به او نشان داد تا به چشم خود انوار مطهر محمد و آل محمد (ص) و شیعیان آنها را بر ساق عرش خدا ببیند و به یقین برسد.
و حتی برای اطمینان قلب ابراهیم (ع) (= پیروان آئین ابراهیمی) او را به آزمون بی نظیر زنده کردن پرندگان امر نمود. (بقره - 260)
او را چنان پروراند و هدایت نمود که در هدایت ستاره پرستان و ماه پرستان و خورشید پرستان و بت پرستان، به روش موعظه حسنه و دعوت به تفکر با دلایل عقلی و منطقی، بسیار خوب و قوی رفتار کند و این نیکوترین صفات او را الگویی برای همگان مقرر داشت.
و البته در آزمونهایی حساس به مدد معجزاتی بی نظیر او را یاری کرد.
پیامبر عظیم الشأنی همچون ابراهیم نبی (ع) با آن همه ارج و قربی که در پیشگاه خدا داشت و آن رسالت حساس و مهمی که خدا به او واگذار کرده بود و آنهمه علوم گسترده ای که خدا به او آموخته بود، پس از عمری مجاهدت و تلاش برای انجام رسالت خطیری که بر دوش داشت، از سر حکمتی که خدا به او آموخته بود، در آن هنگام کـه دریافت موعد دعایی خاص به درگاه خدا فرا رسیده، از خدا خواست که بر او منت گذارد و خاندان محمد و آل محمد (ع) را در نسل و ذریه او تقدیر نماید تا آن شجره طیبه از نسل و نسب پاک او پای به دنیا بگذارند.
خدای تعالی هرچند میدانست ابراهیم و اهل بیتش (علیهم السلام) شایستگی این عظیم ترین و شریف ترین موهبت الهی را دارند، اما او را مأمور کرد ابتدا به اتفاق اهل بیتش آزمونهایی بزرگ و چشمگیر را پشت سر بگذارند تا همه اهل جهان نیز اطلاع یابند که آنها چه ظرفیت و اهلیت و لیاقتی داشتند که خدا تقدیر نمود به چنین شرافتی نائل آیند.
و آنها به امر خدا آزمونهای بسیار شاخصی را به انجام رساندند که برای همیشه بر سر زبان همه مردم دنیا افتاد و همه از این حقیقت اطلاع یافتند.
آنها توانستند در بی نظیرترین همدلی بین پیامبر و امام و اهل بیت و امت (که تا قبل از ظهور پیامبر خاتم (ص) سابقه نداشت)، تمامی آزمونهای سخت الهی را به بهترین شکل ممکن و کاملا بر وفق مشیت الهی به انجام برسانند و رضایت خدا را در بالاترین و اعلاترین درجات جلب کنند.
و خدا در باره آزمون بسیار حساس "ذبح" با تأکید فرمود که «همانا این همان آزمون روشنگر و تبیین کننده بود» (که خدا انتظار داشت آنان انجام دهند) (صافات - 108)
اکنون پرسش مهم اینست که کدامیک از تعابیری که برشمردیم به معنای آیه 107 سوره صافات«وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» نزدیک تر است؟
بنظر میرسد تعبیر گوسفند برای ذبح عظیم اقناع کننده نیست و کفاف تعبیر کردن به مفاهیم آنهمه معارف عظیم را نمیدهد.
همانگونه که قبلا اشاره شد یکی از دلایل مهم شایع بودن این گونه ترجمه ها و تفاسیر، پیدایش اختلاف در میان اکثریت جمعیت مسلمانان در امر قبول ولایت و امامت است که علت آن فتنه های گسترده و پیچیده یهودیان برای تحریف دین خدا بوده است.
بدون قبول داشتن اصل امامت و ولایت چگونه میتوان مفهوم این آیه را به محمد و آل محمد و حسین (صلوات الله علیهم) نسبت داد؟
در طول تاریخ، معارف بسیار مهمی از معارف الهی توسط یهودیان بنی اسرائیل و پیروان این شجره خبیثه ملعونه تحریف شده است که وقتی خوب در آنها تأمل کنیم میبینیم روش کار آنها غالباً کلیشه ای و تکراری است و از الگوهای خاصی الهام گرفته اند. به همین جهت میتوان احتمال داد بازهم پای آنان در این سوء ترجمه ها که امری مسبوق به سابقه است در میان باشد.
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین یوم الورود
مهدی جمالی کیا
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |